جدول جو
جدول جو

معنی نافرستادنی - جستجوی لغت در جدول جو

نافرستادنی
(فِ رِ دَ)
که درخور فرستادن نیست. که فرستادن را نشاید. مقابل فرستادنی. رجوع به فرستادنی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کُ)
نفرستادن. رجوع به فرستادن شود
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ)
که فرسودگی نپذیرد. که فرسوده نشود. مقابل فرسودنی
لغت نامه دهخدا
(فَ پَ رُ تَ)
بازفرستادن:
بردار پرده از رخ و از دیده های ما
نوری که عاریه است به خورشید وافرست.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 559).
هر چه خورشید زاده بود از رشک
هم به خورشید وافرستادی.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 922)
لغت نامه دهخدا
(فِ رِ دَ)
آنچه فرستاده شود یا لایق فرستادن بود یا کسی ملزم به فرستادن آن باشد. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فَ سُ دَ)
نافرسودنی. رجوع به نافرسودنی شود
لغت نامه دهخدا
(فُ دَ)
که افتادنی نیست. نیفتادنی، واقعناشدنی. رخ ندادنی
لغت نامه دهخدا