جدول جو
جدول جو

معنی ناعوظ - جستجوی لغت در جدول جو

ناعوظ
آنکه به نعوظ آرد ذکر را، (منتهی الارب) (آنندراج)، آن که سبب هیجان نعوظ گردد و نره را به نعوظ آرد، یهیج النعظ، (معجم متن اللغه)، دوای نعظ و نحو آن، گویند: شربنا الناعوظ، (ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ناعوظ
کیر انگیز
تصویری از ناعوظ
تصویر ناعوظ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نعوظ
تصویر نعوظ
برخاستن آلت تناسل مرد در اثر غلبۀ شهوت
فرهنگ فارسی عمید
ناعوس البحر، وسط دریا و لجۀ دریا و صحیح تر اینکه تحریف ناموس است، (معجم متن اللغه)، رجوع به ناموس شود
لغت نامه دهخدا
پهلوی آسیا، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، جناح الرحی، (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد)، دولاب، (ناظم الاطباء)، دولاب الماء یستقی به، (معجم متن اللغه)، دولی که بدان آب کشند، (ناظم الاطباء)، دلو یستسقی بها یدیرها الماء و لها صوت، (معجم متن اللغه)، دلو آبکشی، دلو، دول، ناعوره، آسیاب، طاحونه، آسیا که به آب گردد، (یادداشت مؤلف)، رگی که خونش نایستد، (منتهی الارب) (آنندراج)، رگی که خون آن نایستد، (ناظم الاطباء)، رگ یا جراحتی که خون از آن فوران کند، (از المنجد)، ج، نواعیر
لغت نامه دهخدا
(عِ)
نرۀ نعوظکرده و برخاسته. (ناظم الاطباء). رجوع به نعظ و نعوظ شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
بنو ناعظ، بنوناعظ. نام بطنی از عرب است. (از منتهی الارب) (از معجم متن اللغه) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناعور
تصویر ناعور
دولاب، چرخظسیا، پره آسیا بادی
فرهنگ لغت هوشیار
سیخفری (فز آلت مردی) سیخ شدن برخاستن ذکر بسبب غلبه شهوت، برخاستگی نره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعوظ
تصویر نعوظ
((نُ))
برخاستن آلت تناسلی مرد به سبب غلبه شهوت
فرهنگ فارسی معین