جدول جو
جدول جو

معنی ناعصه - جستجوی لغت در جدول جو

ناعصه
(عِ صَ)
یاریگر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یقال: هو من ناعصتی، ای ناصرتی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِ صَ)
تأنیث ناقص است. رجوع به ناقص شود، (اصطلاح صرف) افعال ناقصه، افعالی است که بر جملۀ اسمیه درآید و مبتدا را رفع و خبررا نصب دهد و آن: کان، صار، اصبح، مازال، امسی، لیس، مادام، اضحی، ظل، بات، برح، ماانفک، مافتی، است
لغت نامه دهخدا
(یَ)
تأنیث ناعی. رجوع به ناعی شود
لغت نامه دهخدا
(عِ لَ)
مؤنث ناعل. (اقرب الموارد). رجوع به ناعل شود
لغت نامه دهخدا
(عِ فَ)
اذن ناعفه، گوش فروهشته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مسترخیه. (معجم متن اللغه) ، ناعفهالقنه، منقادها. (معجم متن اللغه) : اخذ ناعفه القنه، براه سهل از سر کوه رفت. (منتهی الارب). راه سهل و آسان از سر کوه رفت. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(عِ سَ)
زن خواب آلود و چرت زننده. (ناظم الاطباء). تأنیث ناعس است. رجوع به ناعس شود. ج، نواعس. ناعسات
لغت نامه دهخدا
(عِ بَ)
ناقه ناعبه، ناقه سریعه. (اقرب الموارد). ناقۀ تیزرو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه). ج، نواعب
لغت نامه دهخدا
(عِ بَ)
بنو ناعبه، بنوناعبه. بطنی است از عرب. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(مِ صَ)
زن موی فرق و پیشانی چیننده دیگری را جهت زینت و آرایش. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ناقصه در فارسی مونث ناقص بنگرید به ناقص و زبانزدی در دستور تازی که کاربردی در فارسی ندارد. مونث ناقص جمع ناقصات. یاافعال ناقصه. (نحوعربی) افعالی که برجمله اسمیه در آیند ومبتدا را رفع وخبررا نصب دهندو آنها عبارتنداز: کان صاراصبح مازال امسی لیس مادام اضحی ظل بات مابرح انفک مافتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناعیه
تصویر ناعیه
مونث ناعی
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ناعم فراخزی: زن، مرغزار، نرم تن، مریم گلی از گیاهان مونث ناعم نرم ولین، دختر نیکو زندگانی و نیکو خورش، درختی که برگ آن نرم باشد، نرم تن، جمع نواعم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناعفه
تصویر ناعفه
گوش فروهشته گوش آویزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناصعه
تصویر ناصعه
سوسک تلایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناعمه
تصویر ناعمه
((عِ مَ یا مِ))
نرم و لین، دختر نیکو زندگانی و نیکو خورش، درختی که برگ آن نرم باشد، نرم تن، جمع نواعم
فرهنگ فارسی معین