جدول جو
جدول جو

معنی ناطر - جستجوی لغت در جدول جو

ناطر
(طِ)
باغبان خرما و انگور. (منتهی الارب) (آنندراج). باغبان رزستان و نخلستان. (ناظم الاطباء). آنکه رز و خرما و کشت را نگهبانی کند. (اقرب الموارد). نگهبان رز و زراعت. (از المنجد). حافظالکرم و النخل و الزرع. (معجم متن اللغه). دشتوان و رزوان. ناطور. (مهذب الاسماء). ج، نطّار. نطره. نطراء. رجوع به ناطور شود، خدمتکار حمام و گرمابه. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
ناطر
رز کار رز بان
تصویری از ناطر
تصویر ناطر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناضر
تصویر ناضر
(پسرانه)
شاد، مسرور، شاداب، بسیار سرسبز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نادر
تصویر نادر
(پسرانه)
کمیاب، بی همتا، آنچه به ندرت یافت شود، نام مؤسس سلسله افشاریه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناصر
تصویر ناصر
(پسرانه)
نصرت دهنده، یاری کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاطر
تصویر فاطر
(پسرانه)
آفریننده، خالق، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خاطر
تصویر خاطر
ضمیر، ذهن، قلب، یاد، اندیشه، نیت، قصد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاطر
تصویر شاطر
کسی که در دکان نانوایی نان به تنور می زند، پیادگانی با لباس های مخصوص که پیشاپیش موکب پادشاهان و امیران می رفته اند، شوخ و بی باک، زیرک، دلیر، شجاع، چالاک، چابک، قاصد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناطور
تصویر ناطور
باغبان، نگهبان کشتزار، پالیزبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناظر
تصویر ناظر
بیننده، نظر کننده، دیده بان، کسی که برای نظارت و رسیدگی به کاری معین شود، کنایه از چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاطر
تصویر عاطر
خوش بو، دارای بوی خوش، معطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نادر
تصویر نادر
کمیاب، بی همتا، عجیب، شگفت، ویژگی چیزی که به ندرت اتفاق می افتد، به ندرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناضر
تصویر ناضر
شاداب و خرم، جمیل و زیبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناصر
تصویر ناصر
یاری کننده، یار و یاور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشر
تصویر ناشر
نشر کننده، توزیع کننده، پراکنده کننده، کسی که به چاپ و نشر کتاب مشغول است، مؤسسه ای که به چاپ و نشر کتاب مشغول است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاطر
تصویر فاطر
آفریننده، از نام های خداوند، سی و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۵ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناطق
تصویر ناطق
نطق کننده، سخنران، گوینده، سخنگو، آشکارا، واضح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساطر
تصویر ساطر
قصاب، آنکه گاو و گوسفند و مانند آن ها را می کشد، گوشت فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نافر
تصویر نافر
نفرت دارنده، رمنده، غالب، چیره شونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قناطر
تصویر قناطر
جمع واژۀ قنطره، پل، سازه ای بر روی رودخانه یا دره یا خیابان و امثال آن برای عبور از روی آنها، دهله، خدک، بل، پول، جسر
فرهنگ فارسی عمید
(قَ طِ)
جمع واژۀ قنطره. (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به قنطره شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طِ حُ ذَ فَ)
موضعی است نزدیک کوفه. (از منتهی الارب). و آن را قناطر بنی دارا خوانند. (از معجم البلدان). رجوع به قناطر حذیفه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عاطر
تصویر عاطر
بویه دار، بویه دوست بوی خوش دهنده، دوست دارنده عطر عطر دوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاطر
تصویر فاطر
آفریننده، خالق، آغاز کننده در کار
فرهنگ لغت هوشیار
استر، حیوانی از جفت شدن خر با مادیان بوجود میاید و جهت سواری و بارکشی از آن استفاده مینمایند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاطر
تصویر شاطر
چالاک، چابک، کسی که در دکان نانوائی نان به تنور میزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاطر
تصویر تاطر
خانه نشینی زن ترشیدن دختر در خانه زای آوران (والدین) دختر ماندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاطر
تصویر خاطر
آنچه در دل گذرد، فکر، اندیشه، ادارک، خیال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساطر
تصویر ساطر
گوشتفروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناطر
تصویر قناطر
جمع قنطره، پل های بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماطر
تصویر ماطر
بارانی روز بارانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناطر
تصویر قناطر
((قَ طِ))
جمع قنطره، پل ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نادر
تصویر نادر
کمیاب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناطق
تصویر ناطق
سخنران، سخنگو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قاطر
تصویر قاطر
استر
فرهنگ واژه فارسی سره