جدول جو
جدول جو

معنی ناشکستنی - جستجوی لغت در جدول جو

ناشکستنی
(شِ کَ تَ)
نشکستنی. که ازدر شکستن نیست. که نتوان آن را شکست. که نبایدش شکستن
لغت نامه دهخدا
ناشکستنی
غير قابلٍ للكسر
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به عربی
ناشکستنی
Invincible, Unbeaten
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ناشکستنی
invincible, invaincu
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ناشکستنی
无敌的 , 未被击败的
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به چینی
ناشکستنی
invincibile, imbattuto
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ناشکستنی
invencible, invicto
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ناشکستنی
niepokonany
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به لهستانی
ناشکستنی
непобедимый , непобежденный
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به روسی
ناشکستنی
непереможний , непереможений
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ناشکستنی
onoverwinnelijk, ongeslagen
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به هلندی
ناشکستنی
unbesiegbar, ungeschlagen
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به آلمانی
ناشکستنی
अभेद्य , अविजित
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به هندی
ناشکستنی
無敵の , 無敗の
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ناشکستنی
অপ্রতিহত , অবিজিত
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به بنگالی
ناشکستنی
yenilmez, mağlup edilmemiş
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ناشکستنی
무적의 , 무패의
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به کره ای
ناشکستنی
asiyeweza kushindwa, isiyoshindwa
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ناشکستنی
ناقابل شکست , ناقابل شکست
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به اردو
ناشکستنی
ผู้ไม่สามารถเอาชนะได้ , ไม่เคยพ่ายแพ้
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به تایلندی
ناشکستنی
tak terkalahkan
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ناشکستنی
invencível, invicto
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ناشکستنی
בלתי מנוצח , בלתי מנוצח
تصویری از ناشکستنی
تصویر ناشکستنی
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناگسستنی
تصویر ناگسستنی
پاره نشدنی، بریده نشدنی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
که ماندنی نیست. که زنده ماندنی نیست. که مردنی است. رجوع به زیستن و زیستنی شود
لغت نامه دهخدا
(شِ نُ تَ)
نشنفتنی. نشنیدنی. ناشنیدنی. که قابل شنفتن نیست. که شنفتنی نیست
لغت نامه دهخدا
(زُ تَ)
ظرافت. نازپروردگی. شادابی:
بدان نازک تنی و آبداری
چو مرغی بود در چابک سواری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نیاراستنی. که ازدر آراستن نیست. که آراستن را نشاید. که به آراستن احتیاجی ندارد. مقابل آراستنی
لغت نامه دهخدا
(نَشِ کَ تَ / نَ کَ تَ)
غیرقابل شکستن. که نتوان آن را درهم شکست. که نمی شکند مقابل شکستنی
لغت نامه دهخدا
(شُ تَ)
که قابل شستن نیست. که نتوان آن را شست. که ازدر شستشو نباشد. مقابل شستنی. رجوع به شستنی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ وَ)
نشکستن. مقابل شکستن
لغت نامه دهخدا
(شِ کُ تَ)
که شکفتنی نیست. که از هم شکفته و باز نمی شود. مقابل شکفتنی. رجوع به شکفتنی شود:
دارم از آن شگفت که در باغ دل مرا
صدگل شکفت و غنچۀ دل ناشکفتنی است.
مشفقی تاجیکستانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناگسستنی
تصویر ناگسستنی
پاره ناشدنی، جدا ناکردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک تنی
تصویر نازک تنی
نازک بدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایکسانی
تصویر نایکسانی
تفاوت، مغایرت
فرهنگ واژه فارسی سره