جدول جو
جدول جو

معنی ناشخوده - جستجوی لغت در جدول جو

ناشخوده
(دَ / دِ)
نشخوده. ناشخود. ناخراشیده. آسیب خراش نادیده. مقابل شخوده. رجوع به شخوده و ناشخود شود
لغت نامه دهخدا
ناشخوده
ناخراشیده بی خراش، بی ضرر بی آسیب
تصویری از ناشخوده
تصویر ناشخوده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناشخود
تصویر ناشخود
ناخراشیده، بی خراش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نانخواه
تصویر نانخواه
زنیان، گیاهی خودرو با گلهای سفید و دانه هایی زرد رنگ و خوش بو با طعم کمی تند و تلخ که گاهی روی نان می ریخته اند و برای تهیه اسانس کاربرد دارد، زینان، زینیان، نینیا، ساسم، جوانی، نغن، نغنخوٰاد، نغنخوٰالان، نان خوٰاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناستوده
تصویر ناستوده
ناپسندیده، نکوهیده، پست، فرومایه
فرهنگ فارسی عمید
(لِ دَ / دِ)
نشنوده. مقابل شنوده:
بد و نیک تو هردو می شنوم
نیک و بد ناشنوده کی ماند.
ادیب صابر.
رجوع به شنوده شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نشخودن. نخراشیدن. مقابل شخودن، به معنی خراشیدن و خارانیدن و آسیب رساندن. رجوع به شخودن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
بی خارش. بی خراش. بی نقصان. بی ضرر. (ناظم الاطباء). ناخراشیده. شخوده ناشده. سالم. ناشخوده. ناکاویده:
مسیحی بشهر اندرون هرکه بود
نماندند رخسارگان ناشخود.
فردوسی.
رجوع به ناشخوده شود، کسی که به مرض دریا گرفتار نشود و از انقلاب دریا آزرده و رنجور نگردد. (ناظم الاطباء) :
پر آشوب دریا بدان گونه بود
کزو کس نرستی به دل ناشخود.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناآسوده
تصویر ناآسوده
استراحت نیافته، فراغت نیافته مقابل آسوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشمرده
تصویر ناشمرده
شمرده نشده، بی حساب نامعدود مقابل شمرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
آنچه که شنیده نشده مقابل شنیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامخواه
تصویر نامخواه
شهرت طلب، نامجو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگشوده
تصویر ناگشوده
بازناکرده، فتح ناشده تسخیر نشده مقابل گشوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نانخواه
تصویر نانخواه
گدا، در یوزه گر، نانجوی
فرهنگ لغت هوشیار
لمس نکرده: شکل وی ناپسوده دست صبا شبه وی ناسپرده پای دبور. (کلیله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابسوده
تصویر نابسوده
سوراخ نشده، نابسود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپروده
تصویر ناپروده
تربیت نشده پرورش نیافته، ناقص ناتمام: (درعلاج زنی که بچه ناپروده از وی بیفتد... {مقابل پرورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازموده
تصویر نازموده
نیازموده، ندیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخورده
تصویر ناخورده
آنکه چیزنخورده یا ننوشیده، آنچه که خورده نشده: (وآنچ نا خورده بماند یعنی استخوان. . {مقابل خورده. آنکه چیزی رانخورد: چون خورشید آسمان برنده خوردی پز خلق و ناخورنده. (تحفه العراقین) مقابل خورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشخود
تصویر ناشخود
خارش، بی نقصان، بی ضرر، سالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشنوده
تصویر ناشنوده
آنچه که شنیده نشده مقابل شنوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناستوده
تصویر ناستوده
ناپسندیده، مذموم، نامقبول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابسوده
تصویر نابسوده
((بِ دِ))
ناسفته، سوراخ نشده، دست نخورده، نو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
Inaudible
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
inaudible
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
unhörbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
अव्यक्त
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
inaudibile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
inaudível
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
onhoorbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
нечутний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
неслышимый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
niesłyszalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
inaudible
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناشنیده
تصویر ناشنیده
শোনা যায় না
دیکشنری فارسی به بنگالی