از دهات دهستان نیکنان در بخش بشرویۀ شهرستان فردوس است، در 35 هزارگزی شمال غربی نیکنان در ناحیۀ کوهستانی گرمسیری واقعاست و 44 تن سکنه دارد، آبش از قنات و محصولش غلات ومیوه ها و ابریشم است، مردمش به زراعت اشتغال دارند، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
از دهات دهستان نیکنان در بخش بشرویۀ شهرستان فردوس است، در 35 هزارگزی شمال غربی نیکنان در ناحیۀ کوهستانی گرمسیری واقعاست و 44 تن سکنه دارد، آبش از قنات و محصولش غلات ومیوه ها و ابریشم است، مردمش به زراعت اشتغال دارند، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
نام یکی از صاحب شریعتان کفرۀ هند است و اعتقاد اتباع او آن است که آدمیان همچو گیاه می رویند و خشک می شوند و از هم می ریزند و بحشر و نشر قائل نیستند، نه روحانی و نه جسمانی. (برهان قاطع). یکی از صاحب شریعتان هند بوده و مذهب طبیعیه داشته. (آنندراج). نام بانی مذهب هندوان. (ناظم الاطباء) ، جماعتی را گویند از اهل مغرب که در دین راسخ نیستند. (برهان قاطع). نام کسانی که در دین راسخ نیستند. (ناظم الاطباء) : به مغرب گروهی است صحراخرام مناسک رها کرده ناسک به نام. نظامی
نام یکی از صاحب شریعتان کفرۀ هند است و اعتقاد اتباع او آن است که آدمیان همچو گیاه می رویند و خشک می شوند و از هم می ریزند و بحشر و نشر قائل نیستند، نه روحانی و نه جسمانی. (برهان قاطع). یکی از صاحب شریعتان هند بوده و مذهب طبیعیه داشته. (آنندراج). نام بانی مذهب هندوان. (ناظم الاطباء) ، جماعتی را گویند از اهل مغرب که در دین راسخ نیستند. (برهان قاطع). نام کسانی که در دین راسخ نیستند. (ناظم الاطباء) : به مغرب گروهی است صحراخرام مناسک رها کرده ناسک به نام. نظامی
فراموش کننده، (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث اللغات)، فراموشکار، که فراموش می کند، که نسیان دارد، آنکه در قوم شمارش نکنند و بسیار فراموش کند، نسی، (از منتهی الارب)، آنکه درنگی می کنند و اهمال می کند در حج خانه خدا، (ناظم الاطباء)
فراموش کننده، (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث اللغات)، فراموشکار، که فراموش می کند، که نسیان دارد، آنکه در قوم شمارش نکنند و بسیار فراموش کند، نسی، (از منتهی الارب)، آنکه درنگی می کنند و اهمال می کند در حج خانه خدا، (ناظم الاطباء)
اسم فاعل است از نساء. (معجم متن اللغه). رجوع به نساء شود، فربه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فربه از انسان و حیوان. (اقرب الموارد) (المنجد). مقابل لاغر و نحیف. ج، نساءه
اسم فاعل است از نساء. (معجم متن اللغه). رجوع به نساء شود، فربه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فربه از انسان و حیوان. (اقرب الموارد) (المنجد). مقابل لاغر و نحیف. ج، نَسَاءَه
دهی است از دهستان گچلرات بخش پلدشت شهرستان ماکو، در 40هزارگزی جنوب پلدشت و در محل تقاطع راه ارابه رو پلدشت به جادۀ شوسۀ ماکو، در دامنۀ معتدل هوای مالاریاخیزی واقع است و 1091 تن سکنه دارد، اهالی آن فارسی را به لهجۀ ترکی تکلم می کنند، آبش از قنات و چشمه و محصولش غلات وحبوبات و پنبه است، اهالی به زراعت و گله داری مشغولند و صنعت دستی آنان جاجیم بافی است، راه ارابه رو دارد، دبستان دارد، جاجیم های نازیک در آذربایجان به خوبی مشهور است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 523)
دهی است از دهستان گچلرات بخش پلدشت شهرستان ماکو، در 40هزارگزی جنوب پلدشت و در محل تقاطع راه ارابه رو پلدشت به جادۀ شوسۀ ماکو، در دامنۀ معتدل هوای مالاریاخیزی واقع است و 1091 تن سکنه دارد، اهالی آن فارسی را به لهجۀ ترکی تکلم می کنند، آبش از قنات و چشمه و محصولش غلات وحبوبات و پنبه است، اهالی به زراعت و گله داری مشغولند و صنعت دستی آنان جاجیم بافی است، راه ارابه رو دارد، دبستان دارد، جاجیم های نازیک در آذربایجان به خوبی مشهور است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 523)