جدول جو
جدول جو

معنی ناسامانی - جستجوی لغت در جدول جو

ناسامانی
بی ترتیبی، بی نظمی، بی قانونی، (ناظم الاطباء)، آشفتگی، بی سرانجامی، مرتب و روبراه نبودن، هرزگی، خلاعت، (یادداشت مؤلف)، رجوع به نابسامانی شود
لغت نامه دهخدا
ناسامانی
آشفتگی عدم انتظام، نابکاری تباهکاری، نامربوطی نابجا بودن
تصویری از ناسامانی
تصویر ناسامانی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
سرکشی، عصیان، گناه کردن، معصیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناگاهانی
تصویر ناگاهانی
ناگهانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نابسامان
تصویر نابسامان
بی سامان، بی ساز و برگ، بی نظم و ترتیب
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
بی بند و باری. اختلال. خلل. خرابی: و بسیار زهاد و ابدال را به شیراز کشته و فساد و خرابی و نابسامانی کرده. (تاریخ سیستان) ، فسق. فجور، تبه کاری. غی. ستمکاری. ظلم:
بربائی از آن بدین دراندازی
گرگی بمثل ز نابسامانی.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
نابسامان، بی هنجار، آشفته، بی حساب، نامنظم:
اندرین روزگار ناسامان
هرکه را علم هست یا هنر است
همچو روباه هست کشتۀ دم
همچو طاوس مبتلای پر است،
محمد بن عبدالملک،
، تبهکار، نابکار، هرزه، پریشان، نامربوط، نابجا: یلدرجی از گفتۀ ناسامان پشیمان شد، (جهانگشای جوینی)، رجوع به نابسامان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناکامرانی
تصویر ناکامرانی
ناکامیابی ناکامروایی مقابل کامرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسلمانی
تصویر نامسلمانی
بردین اسلام نبودنکافری، قساوت سنگدلی بی رحمی مقابل مسلمانی
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که غفله روی دهد: می چاره مرگ ناگهانی است سرمایه عمر جاودانی است. (واله اصفهانی)، فجاه غفله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابسامان
تصویر نابسامان
بی سامان، بی سرانجام، بی هنجار
فرهنگ لغت هوشیار
سرکشی عصیان طغیان مخالفت: از حد و غایت نافرمانی درمگذر که پدیدارست اندازه نافرمانی. (منوچهری لغ)، معصیت گناه: گرچه نافرمانی از حد رفت و تقصیر از حساب هر چه هستم همچنان هستم بعفو امیدوار. (سعدی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیسامانی
تصویر بیسامانی
بی ترتیبی بی نظمی، بی برگی بی توشگی، بی خانمانی، فقر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسامان
تصویر ناسامان
بی حساب، نامنظم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابسامانی
تصویر نابسامانی
بی سامانی بی نظمی اختلال، بی ساز و برگی، شناعت ناهنجاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
((فَ))
سرکشی، طغیان، معصیت، گناه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
تمرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نابسامانی
تصویر نابسامانی
اختلال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نابسامان
تصویر نابسامان
نا منظم، بی نظم، بی ترتیب، خراب
فرهنگ واژه فارسی سره
آشفتگی، پراکندگی، پریشانی، نامجموع
متضاد: مجموع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
Disobedience, Insubordination
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
désobéissance, insubordination
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
불순종 , 불복종
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
itaatsizlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
অবাধ্যতা , অবাধ্যতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
अवज्ञा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
disobbedienza, insubordinazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
nieposłuszeństwo, niesubordynacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
Ungehorsamkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
ongehoorzaamheid, insubordinatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
непокора
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
непослушание , неповиновение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
desobediencia, insubordinación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
desobediência, insubordinação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نافرمانی
تصویر نافرمانی
uasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی