- ناسازندگی(زَ دَ / دِ)
عمل و چگونگی ناسازنده، ناسازگاری. عدم توافق. سازگار نبودن: و هر قبیله ای از ایشان را مهتری بوده از ناسازندگی با هم. (حدود العالم)
معنی ناسازندگی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دُ مَ گُ)
لغت نامه دهخدا
چیزی که مؤثر و کارگر نباشد. (ناظم الاطباء)، ناسازگار. بدسلوک. بدرفتار: مردمانش (مردم غور) بدخواند و ناسازنده و جاهل. (حدود العالم)، ضد. ناموافق. مخالف: ماده چیزیست فراز هم آورده از چهار مایۀ با یکدیگر ناسازنده و ناگنجنده. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
(یَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
عقیمی. (ناظم الاطباء). عقم. عقم. عقره. (از منتهی الارب). زاینده نبودن. سترونی
(نَ زَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
نواختن ساز. (ناظم الاطباء). عمل نوازندۀ آلات موسیقی، خوشامدگوئی. مهربانی. (ناظم الاطباء). نوازشگری. مکرمت. ملاطفت:
به ساز جهان برد سازندگی
نوائی نزد جز نوازندگی.
نظامی
به ساز جهان برد سازندگی
نوائی نزد جز نوازندگی.
نظامی
