- نازی (دخترانه)
- زیبا، منسوب به ناز
معنی نازی - جستجوی لغت در جدول جو
- نازی
- پیرو حزب ناسیونالیسم افراطی آلمان
- نازی
- آلمانی سازمانی در آلمان هنگام فرمانروایی هیتلر (1945- 1933)
- نازی ((زَ))
- آن که بسیار ناز کند، پرناز، زیبا، جمیل، نامی است جهت دختران، هنگام ناز و نوازش کردن کسی یا چیزی بیان شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بد شکل زشت
شادمانی، خشم، تیزی و تندی
بدشکل، زشت
حالت و کیفیت طناز
معروف
عسگری
خلوص
منفی
هر کاری که مایه سرگرمی باشد، رفتار کودکانه و غیر جدی برای سرگرمی، کار تفریحی، لهو لهب
نیازموده
فرو فرستاده
گیاهی از تیره اسفناجیان که جزو دسته چغندر است و مانند آن در ریشه اش مواد غذایی اندوخته میکند سلق پاژو سلیقه. سلقی
منسوب به ری. اهل ری از مردم ری، زبان مردم ری
در جزو اخیر بعض کلمات مرکب آید بمعنی سازندگی بنا کردن عمل آوردن و آن عمل و شغل سازنده آنرا رساند: آباژور سازی آبجو سازی بخاری سازی چرمسازی: صابون سازی کاشی سازی مجسمه سازی یراق سازی، گاه محل و مکان و دکان و کارخانه ای را که در آن چیزی سازند رساند
از ریشه پارسی جایزه دهنده
کسی که در عربستان میماند، عربی
نهی کننده، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، وازع، حابس، زاجر، معوّق، مناع، رادع
نیازمند، کنایه از عاشق
نای زن، نی زن، نی نواز
فراموش کننده، فراموش کار
ندا کننده، باشگاه، انجمن
خبر مرگ دهنده، خبر بددهنده
اهل ری، از مردم ری
بنّایی،برای مثال ای ز تو بر عمارت عالم / یافته عدل خلعت رازی (ابوالفرج رونی - ۱۴۱)
بنّایی،
نفی کننده، رد کننده، دور کننده
عرب، عربی، اسبی از نژاد عربی
نوعی سگ شکاری بسیار دونده و تیزرو با بدن لاغر و پاهای دراز
نوعی سگ شکاری بسیار دونده و تیزرو با بدن لاغر و پاهای دراز