جدول جو
جدول جو

معنی نازی - جستجوی لغت در جدول جو

نازی(دخترانه)
زیبا، منسوب به ناز
تصویری از نازی
تصویر نازی
فرهنگ نامهای ایرانی
نازی
پیرو حزب ناسیونالیسم افراطی آلمان
تصویری از نازی
تصویر نازی
فرهنگ فارسی عمید
نازی
دهی است جزء دهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات، در 7هزارگزی شمال خمین و 3هزارگزی مشرق راه شوسۀ خمین به اراک، در جلگه ای واقع شده است، هوایش معتدل و سکنه اش 436 نفر است، آب آن از چشمه سار تأمین می شود، محصولش غلات و بنشن و چغندرقند است، شغل اهالی زراعت و صنعت دستی آنان قالیچه بافی است، راه فرعی به خمین دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 226)
لغت نامه دهخدا
نازی
در تداول، گربه را گویند، نازو، پیشی، پیشو
لغت نامه دهخدا
نازی
اهل ناز، پرناز، نازو، که ناز می کند، که اهل ناز است، نازی نازی، کلمه ای که بدان کودکان را نوازش دهند آنگاه که دست بر سر آنان کشند، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نازی
نازیست،
علامت اختصاری حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان هیتلری، رجوع به نازیسم شود
لغت نامه دهخدا
نازی
آلمانی سازمانی در آلمان هنگام فرمانروایی هیتلر (1945- 1933)
تصویری از نازی
تصویر نازی
فرهنگ لغت هوشیار
نازی((زَ))
آن که بسیار ناز کند، پرناز، زیبا، جمیل، نامی است جهت دختران، هنگام ناز و نوازش کردن کسی یا چیزی بیان شود
تصویری از نازی
تصویر نازی
فرهنگ فارسی معین
نازی
نام اسبی که زرد مایل به قرمز باشد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نادی
تصویر نادی
(دخترانه)
ندا دهنده، ندا کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نامی
تصویر نامی
(پسرانه)
منسوب به نام، مشهور، معروف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نازلی
تصویر نازلی
(دخترانه)
دارای ناز و عشوه، پر عشوه، پرناز، ناز (فارسی) + لی (ترکی)، نام یکی از شهرهای ترکیه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نازک
تصویر نازک
(دخترانه)
محبوب، معشوق، لطیف، ظریف، نازنین، زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نازیک
تصویر نازیک
(دخترانه)
نازی، منسوب به ناز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غازی
تصویر غازی
(پسرانه)
جنگجوی مذهبی، عنوان چندتن از پادشاهان و افراد تاریخی
فرهنگ نامهای ایرانی
(مَ)
منسوب به منازگرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به منازگرد و مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
(ناژْ)
چشمه ای است نزدیک صفرا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
یکی از دهستانهای کوچک بخش خاش شهرستان زاهدان است، در شمال غربی خاش واقع و محدود است از طرف شمال به دهستان حومه زاهدان و از مشرق به دهستان کوشه و از جنوب به دهستان اسگل آباد و از باختر به دهستان نصرت آباد، منطقه ای است جلگه دارای تپه های خاکی، هوایش معتدل گرم است، آب مشروب دهستان از قنوات و چشمه تأمین می شود، محصول عمده اش غلات و لبنیات و پنبه است و اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند، این دهستان از 15 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمعیت آن در حدود 2500 نفر است، اهالی آنجا فارسی را به لهجۀ بلوچی تکلم می کنند، جادۀ شوسۀ خاش به زاهدان از مرکز این دهستان می گذرد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ص 407)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گچلرات بخش پلدشت شهرستان ماکو، در 40هزارگزی جنوب پلدشت و در محل تقاطع راه ارابه رو پلدشت به جادۀ شوسۀ ماکو، در دامنۀ معتدل هوای مالاریاخیزی واقع است و 1091 تن سکنه دارد، اهالی آن فارسی را به لهجۀ ترکی تکلم می کنند، آبش از قنات و چشمه و محصولش غلات وحبوبات و پنبه است، اهالی به زراعت و گله داری مشغولند و صنعت دستی آنان جاجیم بافی است، راه ارابه رو دارد، دبستان دارد، جاجیم های نازیک در آذربایجان به خوبی مشهور است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 523)
لغت نامه دهخدا
بدشکل، مکروه، (آنندراج از فرهنگ فرنگ)، زشت، بدشکل، (ناظم الاطباء)، بی ظرافت و نزاکت، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
هر کاری که مایه سرگرمی باشد، رفتار کودکانه و غیر جدی برای سرگرمی، کار تفریحی، لهو لهب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رازی
تصویر رازی
منسوب به ری. اهل ری از مردم ری، زبان مردم ری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنازی
تصویر طنازی
حالت و کیفیت طناز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازیه
تصویر نازیه
شادمانی، خشم، تیزی و تندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازیب
تصویر نازیب
بد شکل زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازیب
تصویر نازیب
بدشکل، زشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامی
تصویر نامی
معروف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نازا
تصویر نازا
عسگری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نابی
تصویر نابی
خلوص
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نایی
تصویر نایی
منفی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناشی
تصویر ناشی
نیازموده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نازل
تصویر نازل
فرو فرستاده
فرهنگ واژه فارسی سره
افسونگری، دلربایی، شیوه گری، عشوه گری، کرشمه، لوندی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سازیر نرم
فرهنگ گویش مازندرانی
بوته ای که دارای برگ های سوزنی و نرم است و در کنار دریا روید
فرهنگ گویش مازندرانی