- نازلی (دخترانه)
- دارای ناز و عشوه، پر عشوه، پرناز، ناز (فارسی) + لی (ترکی)، نام یکی از شهرهای ترکیه
معنی نازلی - جستجوی لغت در جدول جو
- نازلی
- ماهی روغن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نازله در فارسی پتیار (بلا) سختی زمانه سختی زمانه بلای سخت مصیبت: (بلایی عظیم ونازله ای شگرف این ساعت ببرکت تو از من مدفوع شده است)
باریکی، نا ستبری، لطافت ظرافت، بناز پروردگی نازنینی، نغزی دلکشی، قابلیت اهمیت خطیر بودن: (و بی مراجعت و استقصا کاری نگزارد تا نازکی این حادثه بر هیچ دانا و نادان پوشیده نماندی، {شکنندگی زودشکنی، تردی، نرمی، حساسیت زودرنجی، خوش طبعی نزاکت، کم رنگی رقت: (و سرخی و سفیدی و نازکی رنگ روی نشان درستی وقوت اوست وزردی روی نشان گرمی اوست. {مقابل سیری
باریکی، نرمی و لطافت، حساسیت، زودرنجی
بلا، مصیبت
Thinness
magreza
delgadez
cienkość
худоба
худорлявість
dunheid
Dünne
minceur
sottigliezza
पतलापन
পাতলাতা
incelik
רָזוּת
kelangsingan
ความบาง
نحافةٌ
پتلاپن
آنکه ابتدا ندارد، قدیم، دیرینه، ابدی، که همیشه بود آنکه ابتدا ندارد، قدیم، دیرینه، ابدی، که همیشه بود
فرو فرستاده
پیرو حزب ناسیونالیسم افراطی آلمان
فرود آینده، پایین آینده، پایین رو، کنایه از ناچیز، کم بها
آلمانی سازمانی در آلمان هنگام فرمانروایی هیتلر (1945- 1933)