ستاره یا کمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (معجم متن اللغه). ج، نازعات. قوله تعالی: و النازعات غرقا، یعنی ستارگانی که از افقی برآمده و در افق دیگر فرومی روند. و یا کمانهائی که در دست تیراندازان در راه خدا. یا ملائکه که نزع روح می کنند. (ناظم الاطباء)
ستاره یا کمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (معجم متن اللغه). ج، نازعات. قوله تعالی: و النازعات غرقا، یعنی ستارگانی که از افقی برآمده و در افق دیگر فرومی روند. و یا کمانهائی که در دست تیراندازان در راه خدا. یا ملائکه که نزع روح می کنند. (ناظم الاطباء)
دور: بلد نازح، شهر دور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، چاه آب برکشیده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : بئر نازح، چاهی که آبش تمام شده یا کم شده باشد. (اقرب الموارد)
دور: بلد نازح، شهر دور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، چاه آب برکشیده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : بئر نازح، چاهی که آبش تمام شده یا کم شده باشد. (اقرب الموارد)
سختی زمانه. بلای سخت. (منتهی الارب) (آنندراج). مصیبت شدیدی که بر مردم فرود آید. (اقرب الموارد). سختی و حوادث زمانه. (غیاث اللغات) (منتخب اللغه). الشدیده من شدائد الدهر. (معجم متن اللغه). سختی زمانه. بلائی که بمردم رسد. (شمس اللغات). واقعه. (مهذب الاسماء). بلا. ملمّه. حادثه. پیشامد. ج، نوازل. نازلات: بلائی عظیم و نازله ای شگرف این ساعت ببرکت تو از من مدفوع شده است. (سندبادنامه ص 131). چنین دشمن از پای درآورده و چنین نازله ای دفع کرده. (سندبادنامه ص 152). هر عاقلی اسیر عاقله ای و هر کاملی مبتلی به نازله ای. (جهانگشای جوینی) ، چیزی. یقال: ما عنده نازله، ای شی ٔ. (مهذب الاسماء)
سختی زمانه. بلای سخت. (منتهی الارب) (آنندراج). مصیبت شدیدی که بر مردم فرود آید. (اقرب الموارد). سختی و حوادث زمانه. (غیاث اللغات) (منتخب اللغه). الشدیده من شدائد الدهر. (معجم متن اللغه). سختی زمانه. بلائی که بمردم رسد. (شمس اللغات). واقعه. (مهذب الاسماء). بلا. ملمّه. حادثه. پیشامد. ج، نوازل. نازلات: بلائی عظیم و نازله ای شگرف این ساعت ببرکت تو از من مدفوع شده است. (سندبادنامه ص 131). چنین دشمن از پای درآورده و چنین نازله ای دفع کرده. (سندبادنامه ص 152). هر عاقلی اسیر عاقله ای و هر کاملی مبتلی به نازله ای. (جهانگشای جوینی) ، چیزی. یقال: ما عنده نازله، ای شی ٔ. (مهذب الاسماء)
دهی است از دهستان اشکور تنکابن شهرستان شهسوار. در منطقه ای کوهستانی و سردسیر، در 129هزارگزی جنوب غربی شهسوار واقع است و 110 تن سکنه دارد که فارسی را به لهجۀ گیلکی تکلم می کنند. آبش از چشمه سار است و محصولش گندم و جو و ارزن و شغل مردمش زراعت و گله داری است. راه مالرو صعب العبوری دارد. زیارتگاهی در آنجاست. بعض اهالی این ده زمستانها برای تأمین معاش به گیلان و مازندران می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ص 299)
دهی است از دهستان اشکور تنکابن شهرستان شهسوار. در منطقه ای کوهستانی و سردسیر، در 129هزارگزی جنوب غربی شهسوار واقع است و 110 تن سکنه دارد که فارسی را به لهجۀ گیلکی تکلم می کنند. آبش از چشمه سار است و محصولش گندم و جو و ارزن و شغل مردمش زراعت و گله داری است. راه مالرو صعب العبوری دارد. زیارتگاهی در آنجاست. بعض اهالی این ده زمستانها برای تأمین معاش به گیلان و مازندران می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ص 299)