نذرکننده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). آنکه نذری منعقد کرده است، فلان ناذر الی بعینه، اذا شد النظر الیه و اخرج عینه. (المنجد). چون تیز و به خیره در او نگرد. اسم فاعل است از نذر. رجوع به نذر شود
نذرکننده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). آنکه نذری منعقد کرده است، فلان ناذر الی بعینه، اذا شد النظر الیه و اخرج عینه. (المنجد). چون تیز و به خیره در او نگرد. اسم فاعل است از نذر. رجوع به نذر شود
دوشهر است در نواحی اهواز مناذر کبری، مناذر صغری. (منتهی الارب). نام دو شهر در اهواز. (ناظم الاطباء). نام دو شهر بوده در اهواز یکی را کبری و یکی را صغری می نامیده اند و اهواز چند شهر داشته بدین نامها: سوق الاهواز و رامهرمز و ایدج و جندشاپور و سوس و نهرتبری وبرق و مناذر گفته اند و اهواز جمع آن شهرهاست و یکی را اهواز نگویند... (انجمن آرا). یکی از نه شهر اهواز است و آن دو باشد: مناذر کبری و مناذر صغری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به معجم البلدان شود
دوشهر است در نواحی اهواز مناذر کبری، مناذر صغری. (منتهی الارب). نام دو شهر در اهواز. (ناظم الاطباء). نام دو شهر بوده در اهواز یکی را کبری و یکی را صغری می نامیده اند و اهواز چند شهر داشته بدین نامها: سوق الاهواز و رامهرمز و ایدج و جندشاپور و سوس و نهرتبری وبرق و مناذر گفته اند و اهواز جمع آن شهرهاست و یکی را اهواز نگویند... (انجمن آرا). یکی از نه شهر اهواز است و آن دو باشد: مناذر کبری و مناذر صغری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به معجم البلدان شود