ناپسند نادلپذیر مقابل دلچسب. نا دلفروز. نادلپسند نا دلپذیر ازان سخت پیغام نا دلفروز نبد هوش او مانده تا چند روز. (یوسف و زلیخای منسوب بفردوسی) مقابل دلفروز
ناپسند نادلپذیر مقابل دلچسب. نا دلفروز. نادلپسند نا دلپذیر ازان سخت پیغام نا دلفروز نبد هوش او مانده تا چند روز. (یوسف و زلیخای منسوب بفردوسی) مقابل دلفروز
چیزی که دل آنرا بخواهد. مرغوب و مطلوب. (از آنندراج). محبوب و مقبول و دلپذیر. (ناظم الاطباء) : خواب را بر کوهکن تصویر شیرین تلخ کرد کار چون دلچسب شد خود کارفرما می شود. تأثیر (از آنندراج). داغ از دانۀ خالت چه بلا دلچسب است آه از جلوۀ قدت چه قدر موزون است. ظهوری (از آنندراج). شقر، کار دلچسب و مقصود. (منتهی الارب)
چیزی که دل آنرا بخواهد. مرغوب و مطلوب. (از آنندراج). محبوب و مقبول و دلپذیر. (ناظم الاطباء) : خواب را بر کوهکن تصویر شیرین تلخ کرد کار چون دلچسب شد خود کارفرما می شود. تأثیر (از آنندراج). داغ از دانۀ خالت چه بلا دلچسب است آه از جلوۀ قدت چه قدر موزون است. ظهوری (از آنندراج). شَقر، کار دلچسب و مقصود. (منتهی الارب)