جدول جو
جدول جو

معنی نادانی - جستجوی لغت در جدول جو

نادانی
جهل، نادان بودن
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
فرهنگ فارسی عمید
نادانی
مرکّب از: نادان + ی (حاصل مصدر، اسم معنی،، جهل، ضد دانائی، (حاشیۀ ص 2092 برهان چ معین)، جهل، بی علمی، بی اطلاعی، بی وقوفی، بی شعوری، بی عقلی، بی هوشی، دیوانگی، حماقت، (ناظم الاطباء)، سفاه، (دهار)، خرقه، خرق، طغامه، نعامه، جهالت، رهق، (از منتهی الارب)، نابخردی، بلاهت، نفهمی، ابلهی، کانائی:
ز نادانی آمد گنه کاریم
گمانم که دیوانه پنداریم،
فردوسی،
بیوفائی کنی و نادان سازی تن خویش
نیستی ای بت یکباره بدین نادانی،
منوچهری،
کسی ننگ دارد ز آموختن
که از ننگ نادانی آگاه نیست،
امام الدین رافعی،
کوری تو کنون به وقت نادانی
آموختنت کند به حق بینا،
ناصرخسرو،
به نزد چون توبی جنسی چه دانائی چه نادانی
به دست چون تو نامردی چه نرم آهن چه روهینا،
سنائی،
تو به نادانی بچگان را به باد دادی، (کلیله و دمنه)، غایت نادانی است طلب منفعت خویش، (کلیله و دمنه)،
چو دیدم کاین دبستان راست کلی علم نادانی
هر آنچم حفظ جز وی بود شستم ز آب نسیانش،
خاقانی،
ندانم سپرساز خاقانیا
که نادانی اکسیر دانستن است،
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 582)،
به نادانی در افتادم در این دام
به دانائی برون آیم سرانجام،
نظامی،
به نادانی خری بردم برین بام
به دانائی فرود آرم سرانجام،
نظامی،
علم اگر قالبی است گر جانی است
هر چه دانی تو به ز نادانی است،
اوحدی،
به نادانی ار بندگان سرکشند
خداوندگاران قلم درکشند،
سعدی،
چو کردی با کلوخ انداز پیکار
سر خود را به نادانی شکستی،
سعدی،
نیکنامی خواهی ایدل با بدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود،
حافظ،
تجاهل، خود رابه نادانی زدن
لغت نامه دهخدا
نادانی
عدم معرفت بی اطلاعی جهل: نیکنامی خواهی ای دل، بابدان صحبت مدار خودپسندی جان من، برهان نادانی بود
فرهنگ لغت هوشیار
نادانی
جهل
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
فرهنگ واژه فارسی سره
نادانی
ابلهی، بلاهت، بی خبری، بی خردی، بی دانشی، بی عقلی، جهل، حماقت، حمق، سفاهت، کانایی، کم عقلی، کودنی، ناآگاهی
متضاد: دانایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نادانی
الجهل
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به عربی
نادانی
Ignorance
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نادانی
ignorance
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نادانی
ignoranza
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نادانی
ignorância
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نادانی
ignorancia
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نادانی
ignorancja
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به لهستانی
نادانی
невежество
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به روسی
نادانی
неуцтво
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نادانی
onwetendheid
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به هلندی
نادانی
Unwissenheit
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به آلمانی
نادانی
جہالت
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به اردو
نادانی
अज्ञानता
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به هندی
نادانی
ความไม่รู้
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به تایلندی
نادانی
kebodohan
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نادانی
בּוּרוּת
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به عبری
نادانی
無知
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نادانی
无知
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به چینی
نادانی
무지
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به کره ای
نادانی
cehalet
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نادانی
অজ্ঞতা
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به بنگالی
نادانی
ujinga
تصویری از نادانی
تصویر نادانی
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شادانی
تصویر شادانی
شادی، شادمانی، خوشحالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نالانی
تصویر نالانی
نالان شدن نالیدن، بیماری ناخوشی: (پدرخداوندامروزازضعف ونالانی چنین است که پوشیده نیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادادنی
تصویر نادادنی
آنچه که شایسته دادن نیست تسلیم نکردنی مقابل دادنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناداری
تصویر ناداری
تهیدستی فقر، پریشان حالی بی نوایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادانا
تصویر نادانا
آنکه دانانیست بی علم بی معرفت جاهل مقابل دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادانش
تصویر نادانش
بی دانش جاهل مقابل دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نالانی
تصویر نالانی
بیماری، ناخوشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناسانی
تصویر ناسانی
تفاوت
فرهنگ واژه فارسی سره