دهی است از دهستان حومه بخش خورموج شهرستان بوشهر. در مغرب کوه خاک و چهار هزارگزی جنوب شرقی خورموج واقع است. جلگه ای گرمسیر است و مالاریاخیز و 60 تن سکنه دارد. آبش از چاه است و محصولش غلات و خرما و پیشۀ مردمش زراعت. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ص 231)
دهی است از دهستان حومه بخش خورموج شهرستان بوشهر. در مغرب کوه خاک و چهار هزارگزی جنوب شرقی خورموج واقع است. جلگه ای گرمسیر است و مالاریاخیز و 60 تن سکنه دارد. آبش از چاه است و محصولش غلات و خرما و پیشۀ مردمش زراعت. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ص 231)
نرمی. ملایمت. (ناظم الاطباء) : تا بر تو برگ گل نزند دست روزگار بختت بپروراند در ناز و نازکی. سوزنی. ، باریکی، دقت. (ناظم الاطباء). ظرافت: در آن خدمت بغایت چابکی داشت که کار نازنینان نازکی داشت. نظامی. با کمال نازکی افکار ما بی مغز نیست هر حبابی کشتی نوح است در جیحون ما. صائب. ، دقیق و مهم بودن. خطیر و دشوار بودن: چون با او (باکالیجار) به خلوت رسید (قاضی عبداﷲ) گفت ترا معلوم است که کار ملک نازکی دارد و این ابونصر بن عمران مستولی گشت. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 119)، کم قطری. نازک بودن. مقابل کلفتی و ضخامت و قطوری: نانی به نازکی کاغذ. (یادداشت مؤلف)، تنکی. رقت. (ناظم الاطباء). کم رنگی. نازکی رنگ: و سرخی و سفیدی و نازکی رنگ روی نشان درستی و قوت اوست و زردی روی نشان گرمی اوست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، لطافت. حساسیت. زودرنجی: آن ساعدی که خون بچکد زو ز نازکی گر بر زنی بر او بر یک تار پرنیان. خسروی. و این علت کودکان را بیشتر افتد بسبب... ضعیفی و نازکی چشم ایشان. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). من چه گویم که ترا نازکی طبع لطیف تابه حدیست که آهسته دعا نتوان کرد. حافظ. حافظ اندیشه کن از نازکی خاطر یار برو از درگهش این ناله و فریاد ببر. حافظ
نرمی. ملایمت. (ناظم الاطباء) : تا بر تو برگ گل نزند دست روزگار بختت بپروراند در ناز و نازکی. سوزنی. ، باریکی، دقت. (ناظم الاطباء). ظرافت: در آن خدمت بغایت چابکی داشت که کار نازنینان نازکی داشت. نظامی. با کمال نازکی افکار ما بی مغز نیست هر حبابی کشتی نوح است در جیحون ما. صائب. ، دقیق و مهم بودن. خطیر و دشوار بودن: چون با او (باکالیجار) به خلوت رسید (قاضی عبداﷲ) گفت ترا معلوم است که کار ملک نازکی دارد و این ابونصر بن عمران مستولی گشت. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 119)، کم قطری. نازک بودن. مقابل کلفتی و ضخامت و قطوری: نانی به نازکی کاغذ. (یادداشت مؤلف)، تنکی. رقت. (ناظم الاطباء). کم رنگی. نازکی رنگ: و سرخی و سفیدی و نازکی رنگ روی نشان درستی و قوت اوست و زردی روی نشان گرمی اوست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، لطافت. حساسیت. زودرنجی: آن ساعدی که خون بچکد زو ز نازکی گر بر زنی بر او بر یک تار پرنیان. خسروی. و این علت کودکان را بیشتر افتد بسبب... ضعیفی و نازکی چشم ایشان. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). من چه گویم که ترا نازکی طبع لطیف تابه حدیست که آهسته دعا نتوان کرد. حافظ. حافظ اندیشه کن از نازکی خاطر یار برو از درگهش این ناله و فریاد ببر. حافظ
عمر بن محمدالناخلی الصوفی، مکنی به ابوالقاسم. از مردم بغداد بود و در دمشق سکونت گزید. وی از ابوالحسن المالکی و جز وی حدیث کند و ابونصر عبدالوهاب بن عبدالله المزنی الدمشقی از او روایت دارد. (الانساب سمعانی)
عمر بن محمدالناخلی الصوفی، مکنی به ابوالقاسم. از مردم بغداد بود و در دمشق سکونت گزید. وی از ابوالحسن المالکی و جز وی حدیث کند و ابونصر عبدالوهاب بن عبدالله المزنی الدمشقی از او روایت دارد. (الانساب سمعانی)
آن که ناخنک زند. آن که در دکان بقال یا حلوائی بی پرداختن بها از هر چیز مقدار کمی خورد. مشتری که عادت به ناخنک زدن دارد. که اهل ناخنک زدن است. - امثال: خر ناخنکی صاحب سلیقه هم می شود. ناخنکی صاحب سلیقه هم هست. ، نان ناخنکی، نانی که پس از پهن کردن خمیر برروی پارو با ناخن و گوشۀ انگشتان سوراخ بر روی نان کنند
آن که ناخنک زند. آن که در دکان بقال یا حلوائی بی پرداختن بها از هر چیز مقدار کمی خورد. مشتری که عادت به ناخنک زدن دارد. که اهل ناخنک زدن است. - امثال: خر ناخنکی صاحب سلیقه هم می شود. ناخنکی صاحب سلیقه هم هست. ، نان ناخنکی، نانی که پس از پهن کردن خمیر برروی پارو با ناخن و گوشۀ انگشتان سوراخ بر روی نان کنند
از دهات دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت، در 182هزارگزی جنوب کهنوج و 10هزارگزی مغرب راه مالرو انگهران به منوجان واقع است کوهستانی و گرمسیر است و 80 تن سکنه دارد، آبش از قنات تأمین می شود و محصولش غلات و خرما و شغل مردمش زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
از دهات دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت، در 182هزارگزی جنوب کهنوج و 10هزارگزی مغرب راه مالرو انگهران به منوجان واقع است کوهستانی و گرمسیر است و 80 تن سکنه دارد، آبش از قنات تأمین می شود و محصولش غلات و خرما و شغل مردمش زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
باریکی، نا ستبری، لطافت ظرافت، بناز پروردگی نازنینی، نغزی دلکشی، قابلیت اهمیت خطیر بودن: (و بی مراجعت و استقصا کاری نگزارد تا نازکی این حادثه بر هیچ دانا و نادان پوشیده نماندی، {شکنندگی زودشکنی، تردی، نرمی، حساسیت زودرنجی، خوش طبعی نزاکت، کم رنگی رقت: (و سرخی و سفیدی و نازکی رنگ روی نشان درستی وقوت اوست وزردی روی نشان گرمی اوست. {مقابل سیری
باریکی، نا ستبری، لطافت ظرافت، بناز پروردگی نازنینی، نغزی دلکشی، قابلیت اهمیت خطیر بودن: (و بی مراجعت و استقصا کاری نگزارد تا نازکی این حادثه بر هیچ دانا و نادان پوشیده نماندی، {شکنندگی زودشکنی، تردی، نرمی، حساسیت زودرنجی، خوش طبعی نزاکت، کم رنگی رقت: (و سرخی و سفیدی و نازکی رنگ روی نشان درستی وقوت اوست وزردی روی نشان گرمی اوست. {مقابل سیری
منسوب به ناخن. یا نان ناخنی. نانی که شاطر ناخنها را در آن فرو برد تا برشته تر وپخته تر شود، استخوانی است زوج که در عقب زایده صعودی فک اعلی قرارگرفته و در تشکیل جدار داخلی کاسه چشم و جدار خارجی حفره بینی شرکت مینماید. شکل این استخوان مانند تیغه چهار گوشی است که از خارج بداخل مسطح و دارای دو سطح (خارجی - داخلی) و چهار کنار (فوقانی - تحتانی - قدامی - خلفی) است. ضخامت این استخوان فاقدحفره وسینوس است و از یک تیغه نسج متراکم استخوانی بوجود آمده است عظم دمعه استخوان اشکی، ناخنکی
منسوب به ناخن. یا نان ناخنی. نانی که شاطر ناخنها را در آن فرو برد تا برشته تر وپخته تر شود، استخوانی است زوج که در عقب زایده صعودی فک اعلی قرارگرفته و در تشکیل جدار داخلی کاسه چشم و جدار خارجی حفره بینی شرکت مینماید. شکل این استخوان مانند تیغه چهار گوشی است که از خارج بداخل مسطح و دارای دو سطح (خارجی - داخلی) و چهار کنار (فوقانی - تحتانی - قدامی - خلفی) است. ضخامت این استخوان فاقدحفره وسینوس است و از یک تیغه نسج متراکم استخوانی بوجود آمده است عظم دمعه استخوان اشکی، ناخنکی