جدول جو
جدول جو

معنی ناخوشگواری - جستجوی لغت در جدول جو

ناخوشگواری
(خوَشْ / خُشْ گُ)
خوشگوار نبودن. گوارا نبودن. صفت ناخوشگوار. مقابل خوشگوار. رجوع به خوشگوار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَشْ / خُشْ گُ)
هرغذای عسیرالهضم که دیر تحلیل رود و گوارا نباشد. (ناظم الاطباء) ، بی مزه. بی نمک. که موافق طبع نباشد. نادلچسب. که پسند خاطر نیفتد:
با ملاحت کنده بودی نام کردندت ملیح
هم بر آن نامی اگر بی ملحی و ناخوشگوار.
سوزنی.
، ناگوار. مقابل خوشگوار. رجوع به خوشگوار شود:
صد اقداح نوشین لطفش نیرزد
به یک جرعۀ زهرناخوشگوارش.
لطف اﷲ نیشابوری
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
در تداول، پرستاری بیمار. بیمارداری. تیمارداری بیمار
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ گُ)
سریعالانهضامی. سرعت هضم. زودگواری:
ز هر طعمه ای خوشگواریش بین
حلاوت مبین سازگاریش بین.
نظامی.
، سازگاری. گوارایی
لغت نامه دهخدا
(خُگُ)
ناخوش گوار. رجوع به ناخوش گوار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نا خوشگواری
تصویر نا خوشگواری
کیفیت نا خوشگوار
فرهنگ لغت هوشیار
غذایی که دیر تحلیل رود و گوارا نباشد، نامطبوع نادلچسب: باملاحت کنده بودی نام کردندت ملیح هم بران نامی اگر بی ملحی و ناخوشگوار. (سوزنی) مقابل خوشگوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوش داری
تصویر ناخوش داری
بیمارداری پرستاری بیمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشگواری
تصویر خوشگواری
گوارایی، لذیذی خوش مزگی
فرهنگ لغت هوشیار
بدخوار، بدطعم، بدهضم، دیرهضم، نادلچسب، نامطبوع
متضاد: خوشگوار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ناخوشایندی، ناخوشایند
دیکشنری اردو به فارسی
ناخوشایند
دیکشنری اردو به فارسی
دل پذیری، خوشایند
دیکشنری اردو به فارسی