- ناخواهانی (خوا / خا)
زهد. (منتهی الارب). کراهت. نفرت. (یادداشت مؤلف). بی رغبت شدن. نخواستن. عمل ناخواهان
معنی ناخواهانی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غفلت، بی خبری، غرارت، غره
(خوا / خا تَ)
لغت نامه دهخدا
که قابل خواستن نیست. که طلب کردن را نشاید. که نباید تقاضا و طلب کرد. که نباید خواست
(خوا / خا دَ)
لغت نامه دهخدا
که قابل خواندن نیست. که خواندن را نشاید. که نبایدش خواند. مقابل خواندنی. رجوع به خواندنی شود
ناگهانی، رجوع به ناگهانی شود
(دَ بِ رَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
ناخوش. نادلپسند. غیرمطلوب. (ناظم الاطباء) ، ناخواه. بی میل. که خواستار نیست: هر چند دل سلطان ناخواهان است اریارق را و غازی را خواهان. (تاریخ بیهقی ص 320)
آنکه خواستارنیست بی میل: (هرچند که دل سلطان ناخواهان است اریارق را و غازی را خواهان... {نادلپسند غیر مطلوب
آنچه که غفله روی دهد: می چاره مرگ ناگهانی است سرمایه عمر جاودانی است. (واله اصفهانی)، فجاه غفله
نخوردن: (رستگاری تو در چهار چیزاست: ناخورانی و بی خوابی و تنهایی و خاموشی)
