- ناخواسته
طلب نشده، بدون خواهش، درخواست نشده
معنی ناخواسته - جستجوی لغت در جدول جو
- ناخواسته (خوا / خا تَ / تِ)
نطلبیده. تقاضا نکرده. بدون تقاضا. نخواسته. خواهش نکرده. درخواست نکرده. بی سؤال. بی طلب. بدون تمنا و درخواست:
کلید در گنج آراسته
بگنجور او داد ناخواسته.
فردوسی.
از غایت جود و کرم و برّ و مروت
ناخواسته بخشی به همه خلق همه چیز.
سوزنی.
آن بخت ندارند که ناخواسته یابند
چیز این دو سه تا شاعر بی مغز چو گشنیز.
سوزنی.
آن روز که تو خواسته ناخواسته بخشی
کس مر شعرا را ندهد راه به دهلیز.
سوزنی.
بدین چشم و ابروی آراسته
کزینسان بمن داد ناخواسته.
نظامی.
به سرسبزی صبح آراسته
به مقبولی نزل ناخواسته.
نظامی.
یکی آنکه از گنج آراسته
دهی آرزوهای ناخواسته.
نظامی.
ناخواسته دادن سخاست که دادن بعد از خواستن مکافات خواهش باشد. (تاریخ گزیده) ، کریه. (منتهی الارب). نامطلوب. ناپسند:
چون شدی ف تنه ناخواستۀ خویش ؟ بگو
راست میگوی که هشیار نگوید جز راست.
ناصرخسرو
کلید در گنج آراسته
بگنجور او داد ناخواسته.
فردوسی.
از غایت جود و کرم و برّ و مروت
ناخواسته بخشی به همه خلق همه چیز.
سوزنی.
آن بخت ندارند که ناخواسته یابند
چیز این دو سه تا شاعر بی مغز چو گشنیز.
سوزنی.
آن روز که تو خواسته ناخواسته بخشی
کس مر شعرا را ندهد راه به دهلیز.
سوزنی.
بدین چشم و ابروی آراسته
کزینسان بمن داد ناخواسته.
نظامی.
به سرسبزی صبح آراسته
به مقبولی نزل ناخواسته.
نظامی.
یکی آنکه از گنج آراسته
دهی آرزوهای ناخواسته.
نظامی.
ناخواسته دادن سخاست که دادن بعد از خواستن مکافات خواهش باشد. (تاریخ گزیده) ، کریه. (منتهی الارب). نامطلوب. ناپسند:
چون شدی ف تنه ناخواستۀ خویش ؟ بگو
راست میگوی که هشیار نگوید جز راست.
ناصرخسرو
- ناخواسته
بدون تقاضا، خواهش نکرده
- ناخواسته ((خا تِ))
برخلاف اراده و خواست شخصی
- ناخواسته
آلتن، اجباری
- ناخواسته
بی اراده، کرهاً، ناخودآگاه، نخواسته، نطلبیده
متضاد: خواسته
متضاد: خواسته
- ناخواسته
غير مرغوبٍ فيه
- ناخواسته
Unsolicited, Unwittingly
- ناخواسته
non sollicité, involontairement
- ناخواسته
no solicitado, involuntariamente
- ناخواسته
não solicitado, inconscientemente
- ناخواسته
niezamówiony, nieświadomie
- ناخواسته
непрошеный , невольно
- ناخواسته
непроханий , ненавмисно
- ناخواسته
ongevraagd, onbewust
- ناخواسته
ناخواسته
- ناخواسته
ناخواسته , غیر ارادی طور پر
- ناخواسته
ไม่ได้ร้องขอ , โดยไม่ตั้งใจ
- ناخواسته
לא מבוקש , ללא כוונה
- ناخواسته
依頼されていない , 無意識に
- ناخواسته
未经请求的 , 无意中地
- ناخواسته
isiyohitajika, bila kujua
- ناخواسته
요청되지 않은 , 무의식적으로
- ناخواسته
unaufgefordert, unbewusst
- ناخواسته
tidak diminta, tanpa sadar
- ناخواسته
অনিচ্ছাকৃত , অবচেতনে
- ناخواسته
अनचाहा , अनजाने में
- ناخواسته
non richiesto, inconsapevolmente
- ناخواسته
istenmeyen, farkında olmadan
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(کَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
فطیر. (صراح). ورنیامده (خمیر) : خمیر این سخن فطیر است ناخاسته و زلف این عروس مشوش است ناپیراسته. (سندبادنامه ص 140)
آنکه ازجای بلندنشده، ورنیامده (خمیر) : (خمیر این سخن فطیر است ناخاسته و زلف این عروس مشوش است ناپیراسته)
