جدول جو
جدول جو

معنی ناخشکیدنی - جستجوی لغت در جدول جو

ناخشکیدنی
(خُ دَ)
که خشکیدنی نباشد. که خشک شدنی نیست
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ)
که خیسیدنی نیست. که قابل خیسیدن نیست. مقابل خیسیدنی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
که خائیدنی نیست. که قابل خائیدن نیست. مقابل خائیدنی. رجوع به خائیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
که بخشیدنی نیست. که ازدر بخشیدن نیست. مقابل بخشیدنی
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ)
که نمی لخشد. که لغزیدنی نیست. مقابل لخشیدنی
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ)
که قابل چشیدن نیست. که چشیدن را نشاید
لغت نامه دهخدا
(کِ تَ / تِ)
تر و تازه. که خشکیده نیست
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ)
غیرقابل خریداری. که قابل خریدن نیست. مقابل خریدنی. رجوع به خریدنی شود
لغت نامه دهخدا
(شِ دَ)
نالایق از شنیده شدن. (ناظم الاطباء). که قابل شنیدن نیست. که شنیدن را نشاید:
از بس شنیده ام سخن ناشنیدنی
گویم شنیده ام سخن ناشنیده را.
صائب.
، که آن را نتوان شنید. که شنیدن آن ممکن نباشد
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ دَ)
که قابل کشیدن نیست. که نتوان آن را کشید، نابردنی. غیرقابل تحمل. تحمل ناکردنی. رجوع به کشیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
که مکیدنی نیست. که از در مکیدن نیست. که نتوان آن را مکید
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ)
قابل خشک شدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناشنیدنی
تصویر ناشنیدنی
آنچه که قابل شنیدن نیست مقابل شنیدنی
فرهنگ لغت هوشیار