جدول جو
جدول جو

معنی ناجرمکی - جستجوی لغت در جدول جو

ناجرمکی
(جُ مَ)
منسوب به ناجرمک. (حاشیۀ برهان چ معین) :
من و ناجرمکی و دیر مخران
در بغراطیانم جا و ملجا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
ناجرمکی
نام مردی ترسا و پرهیزکار
تصویری از ناجرمکی
تصویر ناجرمکی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(جُ مَ)
در بتکده نشین. (رشیدی) (جهانگیری). معتکف در بتخانه و بتکده. (ناظم الاطباء) ، در بتکده نشستن و اطاعت کردن. (آنندراج) (انجمن آرا). در بتکده و بتخانه نشستن. (برهان قاطع) ، بعضی گفته اند که نام مردی است از زهاد و ترسایان. (رشیدی) (جهانگیری). نام زاهدی ترسا. (ناظم الاطباء). نام مردی بوده از زهاد و ترسایان. (آنندراج). بعضی گویندنام زاهدی است ترسا. (برهان قاطع) ، نام معبد ترسایان. (ناظم الاطباء). نام معبد ترسایان هم هست. (برهان قاطع) ، شیخ آذری گفته: ناجرمکی معبد پلاطون. (آنندراج) (انجمن آرا) (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(حُ مَ)
در تداول، بی حرمتی. پاس حرمت دیگران نداشتن. بی ادبی. جسارت. توهین. احترام دیگران را رعایت نکردن
لغت نامه دهخدا
مولد و مسقط رأس سرافیون (سرابیون) ، طبیب معروف. (تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 431 س 7). و رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 109 شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از بخش شمیران تهران در 9هزارگزی جنوب شرقی تجریش و پنج هزارگزی راه شوسۀ دماوند به تهران، در دامنه واقع است. سردسیر است و صد تن سکنه دارد. آب آن از قنات است و محصولش غلات و انار. مردمش به زراعت و باغبانی مشغولند. راه فرعی دارد. قلعه خرابۀ قدیمی در آنجاست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 321)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناحرمتی
تصویر ناحرمتی
بی ادبی بی ادبی بی حرمتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاجرمی
تصویر جاجرمی
منسوب به جاجرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخرمی
تصویر ناخرمی
ناشاد بودن غمگینی، نادلپسندی نامطبوعی مقابل خرمی
فرهنگ لغت هوشیار