جدول جو
جدول جو

معنی ناجایگه - جستجوی لغت در جدول جو

ناجایگه
(گَهْ)
ناجایگاه. در غیر موضع و مورد:
ستایش تو کنم خویشتن ستوده بوم
که رخت بخت به ناجایگه نیفکندم.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
ناجایگه
غیرمحل ناموضع، نه بموقع مناسب بی هنگام مقابل بجایگاه. یا به ناجایگاه. در غیر موضع خود بیمورد: (و هر سخن را که بدانی از جایگاه آن سخن را دریغ مدار و بناجایگاه ضایع مکن،)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

رهیدن. نجو. رجوع به نجاه و نجو شود
لغت نامه دهخدا
محله ای است در بصره، (ازمعجم البلدان)، موضعی است در بصره، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
بی موقع، بی جای، (ناظم الاطباء)، که نه بجای بود، بی فایده، بی حاصل، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بی جا، (ناظم الاطباء)، نابجا، که بجای خود نبود، ناجایگه، نه بجای خود، که بر مکان خود نباشد، در غیر موضع، بی مورد: ظلم، به ناجایگاه نهادن چیزی را، (منتهی الارب) : و هر سخن را که بدانی از جایگاه آن سخن را دریغ مدار و به ناجایگاه ضایع مکن، (منتخب قابوسنامه ص 49)، گفتم اگر پدر درستهای زر و سیم بیارد و پیش دختر و پسر بریزد ... و باز از پیش ایشان برگیرد وگوید ... اگر همین ساعت شما را دهم به ناجایگاه خرج کنید، (کتاب المعارف)، بیموقع، نه بموقع مناسب، بی هنگام، غلط گذاشته شده، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
شهر کوچکی است بنی اسد را. (از معجم البلدان). قال العمرانی: ناجیه مدینه صغیره لبنی اسد و هی طویه لبنی اسد من مدافع القنان جبل و هماطویان بهذا الاسم و مات روبه بن العجاج بناجیه لاادری بهذا الموضع أم بغیره. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ / دِ)
جویده نشده. مضغنشده. خائیده نشده. مقابل جویده. رجوع به جویده شود
لغت نامه دهخدا
(فِ لِ دَ / دِ)
نخائیده. ناخائیده. نجویده. مضغ نشده. رجوع به نجویده شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نابجا. نابجای. نه بجای خود. نامناسب. ناسزا. ناسزاوار
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ابن جندب اسلمی از یاران پیغمبر اسلام بود شرح خدمات او در امتاع الاسماع آمده است. (ج 1 صص 274-278). ناجیه بن جندب یا ناجیه بن عمرو صحابی است. نام او ذکوان بود و پیغمبر او را ناجیه نامید همچنانکه از قریش نجات یافته بود. (از منتهی الارب). وی در سفر حج عمره از طرف حضرت رسول مأموریت ضبط شتران را داشته است. صاحب حبیب السیر آرد: آنگاه حضرت رسالت پناه عازم گزاردن عمره شده اصحاب را به کارسازی امر نموده و هفتاد شتر جهت هدی تعیین کرده ضبط آن شتران را بعهدۀناجیه بن جندب اسلمی فرموده. (حبیب السیر ج 1 ص 369). و نیز رجوع به ص 409 از همین کتاب و همین مجلد شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
ناروا. (آنندراج). ناروا. نامشروع. ناشایسته. نابایسته. (ناظم الاطباء). که جایز نبود. که روا نباشد
لغت نامه دهخدا
(یَ)
منزلی است مردم بصره را در طریق مدینه بعد از انال و قبل از قواره، بدون آب است. (معجم البلدان بنقل از سکونی)
آبی است از آن بنی قره (از بنی اسد) . (از معجم البلدان به نقل از اصمعی). آبی است بنی اسد را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
تأنیث ناجی. نجات یابنده و رستگار از عقوبت. (آنندراج). رستگار از عقوبت. (غیاث اللغات). رهنده و خلاص شونده. (ناظم الاطباء) ، ناقۀ تیزرو. (آنندراج) (منتهی الارب). ناقه ناجیه، ماده شتر تیزرو. (ناظم الاطباء). شتر مادۀ چست رفتار. (شمس اللغات). بعیر ناج. (منتهی الارب). الناقهالسریعه تنجو بمن رکبها. (المنجد). ج، ناجیات.
- امت ناجیه، مقصود مسلمانان اند. در معجم البلدان آرد: من قولنانجت الامه من العذاب فهی ناجیه. (معجم البلدان).
- فرقۀ ناجیه، شیعه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناجای
تصویر ناجای
بیجا بی موقع مقابل بجا (ی)، بی فایده بی حاصل
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ناجی و ماده شتر تیز رو مونث ناجی. یا امت ناجیه. مسلمانان. یا فرقه ناجیه. مسلمانان. توضیح شیعیان خود را بدین نامها خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایگه
تصویر جایگه
جای، مکان، محل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجایز
تصویر ناجایز
ناروا نامشروع مقابل جایز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابجایگاه
تصویر نابجایگاه
نابجا مقابل بجایگاه
فرهنگ لغت هوشیار
غیرمحل ناموضع، نه بموقع مناسب بی هنگام مقابل بجایگاه. یا به ناجایگاه. در غیر موضع خود بیمورد: (و هر سخن را که بدانی از جایگاه آن سخن را دریغ مدار و بناجایگاه ضایع مکن،)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جایگه
تصویر جایگه
محل
فرهنگ واژه فارسی سره