- ناثی
غیبت کننده، مغتاب، (المنجد)
معنی ناثی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نهی کننده، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، وازع، حابس، زاجر، معوّق، مناع، رادع
کسی که هنوز در کار خود استادی و مهارت پیدا نکرده، تازه کار، بی تجربه، پیداشونده، پدیدآمده، ناشیانه
(عَثی ی)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ عنثوه و عنثوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عنثوه شود
(اُ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ انثی ̍. (از منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به انثی و اناث شود، روشن کردن جای و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روشن کردن. (از اقرب الموارد). (آنندراج) (ترجمان علامه مهذب عادل بن علی) ، گل کردن درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). شکوفه آوردن درخت. (از اقرب الموارد) ، خوبروی شدن، آشکار گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، بانگ برزدن بر کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، علم و نگار کردن در جامه، گویند انار الثوب و چنین است هناره مانند اراقه و هراقه. (از منتهی الارب). نگارین کردن جامه را. (ناظم الاطباء). جامه را علم کردن. (آنندراج) (از اقرب الموارد). و رجوع به اناره و انارت شود.
- اناراﷲبرهانه، اناراﷲبراهینهم، رجوع بهمین مواد شود
- اناراﷲبرهانه، اناراﷲبراهینهم، رجوع بهمین مواد شود
