جدول جو
جدول جو

معنی ناتندرستی - جستجوی لغت در جدول جو

ناتندرستی
(تَ دُ رُ)
ناتوانی. بیماری. رنجوری. مریضی. دردمندی. از پا افتادگی. ضعف. علت. علیلی:
چو کاهل بود مرد برنا به کار
از او سیر گردد دل روزگار.
نماند ز ناتندرستی جوان
مبادش توان و مبادش روان.
فردوسی.
چو بنیاد دولت به سستی رسید
توانا به ناتندرستی رسید.
نظامی.
تهی نیست از تره ای خوان من
ز ناتندرستی ست افغان من.
نظامی.
، نادرستی:
کنون کار بر ساز و سستی مکن
بمن نیز ناتندرستی مکن.
فردوسی.
هر آنگه که در کار سستی کنی
همی رای ناتندرستی کنی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
ناتندرستی
رنجوری مرض، معیوبی عیبناکی، کاهلی سستی مقابل تندرستی
تصویری از ناتندرستی
تصویر ناتندرستی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناتندرست
تصویر ناتندرست
بیمار، علیل، رنجور، دردمند، مریض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
نادرست بودن، ناراستی، تقلب، خیانت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تندرستی
تصویر تندرستی
سلامتی، تندرست بودن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ دُ رُ)
بیمار. علیل. (ناظم الاطباء). مریض. رنجور. ناسالم. دردمند. که تندرست و سالم نیست:
رسیده به لب جان ناتندرست
همی چارۀ دردمندان بجست.
فردوسی.
دگر هر که پیراست و بیکار و سست
همان کو جوان است و ناتندرست.
فردوسی.
چو بهرام دست از خورشها بشست
همی بود بی خواب و ناتندرست.
فردوسی.
شهنشه چو فرمود روز نخست
که آید به ره پیر ناتندرست.
فردوسی.
آنچه بماند (از کودکان نوزاد) ناتندرست و بیمارناک باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، نادرست. عیبناک پرآهو. سست. نااستوار:
نگه کردم این نظم و سست آمدم
بسی بیت ناتندرست آمدم.
فردوسی.
چنین گفت یکروز کز مرد سست
نیاید مگر کار ناتندرست.
فردوسی.
، سست. کاهل:
هر آنکس که در جنگ سست آمدی
به آورد ناتندرست آمدی.
شهنشاه را نامه کردی (کارآگه) برآن
هم از بی هنر، هم ز جنگآوران.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناتندرست
تصویر ناتندرست
رنجور، ناسالم، دردمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندرستی
تصویر تندرستی
سلامت صحت مزاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
کجی، ناراستی، کذب و دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
خطا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تندرستی
تصویر تندرستی
سلامتی
فرهنگ واژه فارسی سره
بیمار، کسل، مریض، ناخوش، ناسالم
متضاد: تندرست
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
عدم دقّةٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
Improperness, Inaccuracy, Wrongfulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
impropriété, inexactitude, caractère erroné
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
impropriedade, imprecisão, injustiça
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
kutofaa, kutokuwa sahihi, ukosefu wa haki
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نادرستی، عدم دقّت
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
نالائقی , غلطی , نادرستی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
ความไม่เหมาะสม , ความไม่ถูกต้อง , ความไม่ถูกต้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
ketidakwajaran, ketidakakuratan, ketidakbenaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
חוֹסֶר הַתְאָמָה , אִי-דִיוּק , טָעוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
不適切さ , 不正確 , 不正当性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
不当性 , 不准确 , 不正当性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
uygunsuzluk, yanlışlık, haksızlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
부적합성 , 부정확성 , 부당함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
impropiedad, inexactitud, injusticia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
অযৌক্তিকতা , ভুল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
अनुचितता , अशुद्धि , अन्याय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
scorrettezza, inesattezza, ingiustizia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
Unangemessenheit, Ungenauigkeit, Unrechtmäßigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
onjuistheid, onnauwkeurigheid, onrechtvaardigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
несоответствие , неточность , несправедливость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
niestosowność, niedokładność, niesłuszność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نادرستی
تصویر نادرستی
недоречність , неточність , несправедливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی