- ناتدبیر (تَ)
بی فکر. بیچاره. (ناظم الاطباء)
معنی ناتدبیر - جستجوی لغت در جدول جو
- ناتدبیر
بی فکر و بیچاره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به پایان کاری نگریستن و در آن اندیشیدن، برای انجام دادن امری فکر و دقت به کار بردن و توجه کردن
نحوست، بدبختی، بخت برگشتگی، برای مثال در جهان چندان که گویی بی شمار / نیستی و محنت و ادبیر هست (انوری - ۵۶۱)
(دِ)
لغت نامه دهخدا
جبان. ترسو. مقابل دلیر. رجوع به دلیر شود:
دلاور شد آن مردم نادلیر
گوزن اندرآمد به بالین شیر.
فردوسی.
ولیکن به شمشیر یازم به شیر
بدان تا نخواند کسم نادلیر.
فردوسی.
همه ره زنانند چون گرگ و شیر
به خوان نادلیرند و بر خون دلیر.
نظامی
دلاور شد آن مردم نادلیر
گوزن اندرآمد به بالین شیر.
فردوسی.
ولیکن به شمشیر یازم به شیر
بدان تا نخواند کسم نادلیر.
فردوسی.
همه ره زنانند چون گرگ و شیر
به خوان نادلیرند و بر خون دلیر.
نظامی
(تَ یَ)
لغت نامه دهخدا
بی تربیت و بد پرورده شده. (ناظم الاطباء). تربیت ناشده. که تربیت نشده است. که تربیت صحیح نیافته است
(دَ)
لغت نامه دهخدا
دبیران دولتی در دستگاه شاهنشاهی ساسانی چند گروه مختلف بودند و هر یک قسمتی از کارهای اداری و دفتری را بعهده داشتند. داذدبیر، دبیر عدلیه و دستگاه دادگستری بود. (ایران در زمان ساسانیان ص 155)
ترسو بی جرات: دلاور شد آن مردم نا دلیر گوزن اندر آمد ببالین شیر. (شا) مقابل دلیر
ناپرورده بار نیامده آنکه تربیت نیافته یا بدتربیت شده مقابل باتربیت
اسم مدبر، کاردان
