تأنیث نابی است. (المنجد). رجوع به نابی شود، کمان که از زه دور و دروا باشد. (منتهی الارب). القوس اللتی نبت عن وترها و تجافت. (معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). کانت متباعده عن وترها. (المنجد)
تأنیث نابی است. (المنجد). رجوع به نابی شود، کمان که از زه دور و دروا باشد. (منتهی الارب). القوس اللتی نبت عن وترها و تجافت. (معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). کانت متباعده عن وترها. (المنجد)
نابی ٔ، جای بلند و خمیده، (منتهی الارب)، مکان مرتفع خم دار، (از اقرب الموارد) (المنجد)، آینده از جای دیگر، (منتهی الارب)، سیل نابی ٔ، که از جای دیگری بیاید، رجل نابی ٔ، مردی که از دیار دیگری بیاید، (از منتهی الارب) (اقرب الموارد)، (از ’ن ب و’)، سمین، (معجم متن اللغه) (المنجد)
نابی ٔ، جای بلند و خمیده، (منتهی الارب)، مکان مرتفع خم دار، (از اقرب الموارد) (المنجد)، آینده از جای دیگر، (منتهی الارب)، سیل نابی ٔ، که از جای دیگری بیاید، رجل نابی ٔ، مردی که از دیار دیگری بیاید، (از منتهی الارب) (اقرب الموارد)، (از ’ن ب و’)، سمین، (معجم متن اللغه) (المنجد)
شهر مشهور مستطیل شکل اندک پهنای فراوان آبی است میان دو کوه در سرزمین فلسطین. بظاهر شهر کوهی است که گویند آدم در آنجا خدا را سجده کرده است و کوه کزیرم که سخت مورد اعتقاد یهودان است در آنجا واقع شده و یهود معتقدند که این کوه قربانگاه اسحاق است و نامش هم در توراه آمده است. و سامری ها (فرقه ای از یهودان) در آنجا نماز می گزارند، در آن کوه از دل غاری چشمه ای جاری است که سامریون سخت به تعظیم و زیارت آن معتقدند و بهمین مناسبت عده سامری ها در این شهر زیاد است. (معجم البلدان ج 8 ص 232). و آن (نابلس) مسکن طایفه ای سمره نام یهود بوده و بدون ضرورت کار و غیره در جای دیگر سکونت ننمایند و در آن شهر مسجدی است بزرگ که بزعم ایشان قدس و بیت المقدس عبارت از همان مسجد بوده و این بیت المقدس معروف را بی اصل و ملعون دانند بطوری که در موقع عبور از آن سنگی برداشته و بر آن زنند. (ریحانهالادب ج 4 ص 139 از مراصد). شمارۀ نفوس آن 16 هزار نفر است و از آن جمله هزار نفر یهود و نصاری و بقیه مسلمان می باشند. (قاموس الاعلام)
شهر مشهور مستطیل شکل اندک پهنای فراوان آبی است میان دو کوه در سرزمین فلسطین. بظاهر شهر کوهی است که گویند آدم در آنجا خدا را سجده کرده است و کوه کزیرم که سخت مورد اعتقاد یهودان است در آنجا واقع شده و یهود معتقدند که این کوه قربانگاه اسحاق است و نامش هم در توراه آمده است. و سامری ها (فرقه ای از یهودان) در آنجا نماز می گزارند، در آن کوه از دل غاری چشمه ای جاری است که سامریون سخت به تعظیم و زیارت آن معتقدند و بهمین مناسبت عده سامری ها در این شهر زیاد است. (معجم البلدان ج 8 ص 232). و آن (نابلس) مسکن طایفه ای سمره نام یهود بوده و بدون ضرورت کار و غیره در جای دیگر سکونت ننمایند و در آن شهر مسجدی است بزرگ که بزعم ایشان قدس و بیت المقدس عبارت از همان مسجد بوده و این بیت المقدس معروف را بی اصل و ملعون دانند بطوری که در موقع عبور از آن سنگی برداشته و بر آن زنند. (ریحانهالادب ج 4 ص 139 از مراصد). شمارۀ نفوس آن 16 هزار نفر است و از آن جمله هزار نفر یهود و نصاری و بقیه مسلمان می باشند. (قاموس الاعلام)
خرمن غلۀ پاک کرده. (برهان قاطع) (آنندراج) (هفت قلزم) (انجمن آرا). تودۀ غلۀپاک کرده، و فی السامی البصره انبیس. (فرهنگ رشیدی). خرمن غلۀ بادداده و پاک کرده. (فرهنگ فارسی معین) ، یک سو شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بیک سو شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی). اعتزال و تنحی، گویند انتبذ الی ناحیه و همچنین انتبذ مکاناً، یعنی آنجا را عزلتگاهی دور برای خود ساخت. (از اقرب الموارد). گوشه گرفتن. گوشه گیری کردن، کرانه گزیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تنحی از قوم. (از اقرب الموارد) ، بر خود پیچیدن هر دو قوم در جنگ. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). تحیز هر دو گروه در جنگ. (ازاقرب الموارد) ، نبیذ ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نبیذ افکندن: انتبذالتمر او الزبیب، صار نبیذاً. (از اقرب الموارد)
خرمن غلۀ پاک کرده. (برهان قاطع) (آنندراج) (هفت قلزم) (انجمن آرا). تودۀ غلۀپاک کرده، و فی السامی البصره انبیس. (فرهنگ رشیدی). خرمن غلۀ بادداده و پاک کرده. (فرهنگ فارسی معین) ، یک سو شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بیک سو شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی). اعتزال و تنحی، گویند انتبذ الی ناحیه و همچنین انتبذ مکاناً، یعنی آنجا را عزلتگاهی دور برای خود ساخت. (از اقرب الموارد). گوشه گرفتن. گوشه گیری کردن، کرانه گزیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تنحی از قوم. (از اقرب الموارد) ، بر خود پیچیدن هر دو قوم در جنگ. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). تحیز هر دو گروه در جنگ. (ازاقرب الموارد) ، نبیذ ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نبیذ افکندن: انتبذالتمر او الزبیب، صار نبیذاً. (از اقرب الموارد)
ابن زیادبن ظبیان، از دلاوران عرب است و به دست مصعب بن زبیر کشته شد و برادرش عبیداﷲ بن زیاد به خونخواهی وی برخاست، شرح این ماجرا در البیان و التبیین ج 1 حاشیۀ ص 360 آمده است جدپدر ثعلبه بن غنمه بن عدی صحابی است، (منتهی الارب) جد عقبه بن عامر صحابی، (منتهی الارب) بن ظبیان، محدثی است، (منتهی الارب)
ابن زیادبن ظبیان، از دلاوران عرب است و به دست مصعب بن زبیر کشته شد و برادرش عبیداﷲ بن زیاد به خونخواهی وی برخاست، شرح این ماجرا در البیان و التبیین ج 1 حاشیۀ ص 360 آمده است جدپدر ثعلبه بن غنمه بن عدی صحابی است، (منتهی الارب) جد عقبه بن عامر صحابی، (منتهی الارب) بن ظبیان، محدثی است، (منتهی الارب)