- نابفرمانی(بِ فَ)
سرکشی. توسنی. عصیان. به فرمان نبودن. صفت نابفرمان
معنی نابفرمانی - جستجوی لغت در جدول جو
- نابفرمانی
عدم اطاعت سرکشی عصیان طغیان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(فَ)
لغت نامه دهخدا
سرکشی. طغیان. مخالفت. عدم اطاعت. (ناظم الاطباء). رهق. طنو. طنی. (منتهی الارب). عقوق. عصیان. عتو. اباء. گردنکشی. تمرد:
از حد و غایت نافرمانی درمگذر
که پدیدارست اندازۀ نافرمانی.
منوچهری.
، عصیان. (ربنجنی) (منتهی الارب). معصیت. عصیان. (سامی). گناه:
گرچه نافرمانی از حد رفت و تقصیر از حساب
هرچه هستم همچنان هستم به عفو امیدوار.
سعدی
از حد و غایت نافرمانی درمگذر
که پدیدارست اندازۀ نافرمانی.
منوچهری.
، عصیان. (ربنجنی) (منتهی الارب). معصیت. عصیان. (سامی). گناه:
گرچه نافرمانی از حد رفت و تقصیر از حساب
هرچه هستم همچنان هستم به عفو امیدوار.
سعدی
سرکشی عصیان طغیان مخالفت: از حد و غایت نافرمانی درمگذر که پدیدارست اندازه نافرمانی. (منوچهری لغ)، معصیت گناه: گرچه نافرمانی از حد رفت و تقصیر از حساب هر چه هستم همچنان هستم بعفو امیدوار. (سعدی لغ)
تمرد، سرپیچی، سرکشی، طغیان، عصیان، گردنکشی، مخالفت، یاغیگری، اثم، گناه، معصیت
متضاد: فرمانبرداری
متضاد: فرمانبرداری
نافرمانی
