- نااندیشیده (اَ دَ / دِ)
مقابل اندیشیده. بدون تفکر و تعمق.
- سخن نااندیشیده، سخن نسنجیده. سخن ناسنجیده و بدون تأمل: سخن نااندیشیده مگوی تا در رنج نادانسته نیفتی. (سندبادنامه ص 339). کنیزک با خود اندیشید که سخن نااندیشیده گفتم. (سندبادنامه ص 71).
، نابیوسان. بدون مقدمه: مجلس کردند و اعیان و مقدمان و پیران در خرگاه بنشستند و رأی زدند و گفتند که نااندیشیده و نابیوسان، چنین حالی بیفتاد و این بخود ستدن محال باشد. (تاریخ بیهقی ص 497). امیرمحمود نااندیشیده بدان زودی امیر خراسان شد. (تاریخ بیهقی ص 656)
- سخن نااندیشیده، سخن نسنجیده. سخن ناسنجیده و بدون تأمل: سخن نااندیشیده مگوی تا در رنج نادانسته نیفتی. (سندبادنامه ص 339). کنیزک با خود اندیشید که سخن نااندیشیده گفتم. (سندبادنامه ص 71).
، نابیوسان. بدون مقدمه: مجلس کردند و اعیان و مقدمان و پیران در خرگاه بنشستند و رأی زدند و گفتند که نااندیشیده و نابیوسان، چنین حالی بیفتاد و این بخود ستدن محال باشد. (تاریخ بیهقی ص 497). امیرمحمود نااندیشیده بدان زودی امیر خراسان شد. (تاریخ بیهقی ص 656)
