جدول جو
جدول جو

معنی ناآمیختنی - جستجوی لغت در جدول جو

ناآمیختنی
(تَ)
که قابل آمیزش نیست. مقابل آمیختنی. رجوع به آمیختنی و آمیختن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شی دَ / دِ)
نیامیخته. غیرمخلوط. خالص. بی عیار
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
که قابل آموختن نیست. که آموختن را نشاید
لغت نامه دهخدا
(تَ)
درخور آمیختن. ازدر آمیختن. که آمیختن آن ناگزیر بود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
که آویختنی نیست. که از درآویختن و آویزان کردن نیست. مقابل آویختنی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
که ازدر آهیختن نیست. مقابل آهیختنی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مقابل ریختنی. رجوع به ریختنی شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نیامیختن. ناآمیختن. مقابل آمیختن، نه میختن. نشاشیدن. مقابل میختن
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
مقابل گریختنی. غیرفراری
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
غیرقابل انکسار و انقطاع. ناگسستنی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ناآمیختنی. که درخور آمیختن نیست. مقابل آمیختنی
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
نیاموختنی. غیرقابل آموختن. تعلیم ناپذیر. غیر قابل تعلیم و تعلّم. که سزاوار آموختن نیست، عادت ناپذیر. رجوع به آمختن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ لَ)
نیامیختن. معاشرت نکردن. رفت و آمد نکردن. انس و الفت نگرفتن. مردم گریز بودن. مقابل آمیختن. رجوع به آمیختن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناآموختنی
تصویر ناآموختنی
غیرقابل آموختن تعلیم ناپذیر مقابل آموختنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمیختنی
تصویر آمیختنی
در خور آمیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناآمختنی
تصویر ناآمختنی
غیرقابل آموختن تعلیم ناپذیر مقابل آموختنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناآمیخته
تصویر ناآمیخته
غیرمخلوط خالص مقابل آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار