جدول جو
جدول جو

معنی ناآمدگی - جستجوی لغت در جدول جو

ناآمدگی
(مَ دَ / دِ)
نارسیدگی. در خمیر، مخمر نشدن آن. فطیر بودن آن. ورنیامدن آن
لغت نامه دهخدا
ناآمدگی
نارسیدگی (خمیر) فطیربودن ورنیامدن
تصویری از ناآمدگی
تصویر ناآمدگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناآمده
تصویر ناآمده
اتفاق نیفتاده، رخ نداده، آنکه هنوز به وجود نیامده، متولدنشده، برای مثال ناآمدگان اگر بدانند که ما / از دهر چه می کشیم نآیند دگر (خیام - ۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
(مَ دَ / دِ)
در خمیر، رسیدگی آن. مخمر بودن آن. ورآمدگی آن
لغت نامه دهخدا
(دَ مَ دَ / دِ)
حالت درآمده. چگونگی درآمده. میل درونی و برگشت به درون. (ناظم الاطباء) : جنف، درآمدگی یک جانب اعلای سینه و پستی آن. قبل، درآمدگی پیش هر دو پای. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
نیامدنی. ناآمدنی. مقابل آمدنی. رجوع به آمدنی شود، حادث ناشدنی. ناممکن. واقعنشدنی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
نیامده. واقع نشده. که اتفاق نیفتاده است:
بگوید همی تا بدان می خوریم
غم روز ناآمده نشمریم.
فردوسی.
نماند که نیکی بر او بگذرد.
پی روز ناآمده نشمرد.
فردوسی.
دگرکز بدیهای ناآمده
گریزد چو از دام مرغ و دده.
فردوسی.
بگذشته چه اندوه و چه شادی بر دانا
ناآمده اندوه و گذشته ست برابر.
ناصرخسرو.
غم چند خوری به کار ناآمده پیش.
(جامعالتمثیل).
، در آینده. در آتیه. عاقبت. که هنوز نیامده است:
چهارم که دل دور داری ز غم
ز ناآمده بد نباشی دژم.
فردوسی.
رفته چون رفت طلب نتوان کرد
چشم ناآمده بین بایستی.
خاقانی.
، اندک توقف داشته. درنگ اندک کرده. درنگ ناکرده:
ناآمده رفتن این چه ساز است
ناکشته درودن این چه راز است.
نظامی.
، آن که از مادر نزاده است. آن که هنوز متولد نشده. آن که بدنیا نیامده است:
ناآمدگان اگر بدانند که ما
از دهر چه میکشیم نایند دگر.
خیام.
چندانکه به صحرای عدم می نگرم
ناآمدگان و رفتگان می بینم.
(منسوب به خیام)
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ / دِ)
ناله و گریه. اندوه و الم. زاری و آه. (از ناظم الاطباء). نالان بودن. نالانی، بیماری. مریضی. بیمار نالان و بستری بودن. رجوع به نالنده شود:
ز نالندگی چون سبکتر شود
فدای تن شاه کشور شود.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(زِ / زْ دَ / دِ)
مقابل آزمودگی. ناآزموده کاری. ناشیگری. ناپختگی. غرّه. غمری. غرارت. بی تجربگی: الغراره. غافل شدن و ناآزمودگی. (دهّار)
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ / دِ)
عمل کارآمد: من (معتصم) او را (افشین) هیچ اجابت نمیکردم از شایستگی و کارآمدگی بودلف. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 170).
- به کارآمدگی، مهارت و ورزیدگی و کاردانی: من نیز آنچه دانستم از شهامت و به کار آمدگی تو باز نمودم. (ایضاً ص 69). و چون نصر گذشته شد از شایستگی و بکارآمدگی این مرد محمود شغل همه صنایع غزنی بدو مفوض کرد. (ایضاً ص 124)
لغت نامه دهخدا
(دی دَ / دِ)
افلاس. احتیاج. (آنندراج). مفلسی. پریشانی. بی چیزی. افلاس. (ناظم الاطباء) ، نادیده بودن. ندیده بودن. نوکیسگی. تازه به عرصه رسیدگی. جانگرفتگی. گدا چشمی. حریصی. گداطبعی. ندیدگی:
این گداچشمی و این نادیدگی
از گدائی تست نز بیگلربگی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
نیامدنی. که نخواهد آمد. که آمدنی نیست، واقعنشدنی. که اتفاق نخواهد افتاد
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی برآمده. نتو. حدبه. محدب بودگی. برجستگی.
لغت نامه دهخدا
تصویری از نالندگی
تصویر نالندگی
نالان بودن، ناله و گریه و اندوه و الم و زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناآزمودگی
تصویر ناآزمودگی
بی تجربگی ناپختگی. یا ناآزمودگی کار. بی تجربگی
فرهنگ لغت هوشیار
مفلسی تهی دستی، ندیده بودن نو کیسگی: این گدا چشمی واین نادیدگی از گدایی تست نزبگلربگی. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برآمدگی
تصویر برآمدگی
برجستگی، محدب بودگی
فرهنگ لغت هوشیار
نیامده: نماند که نیکی براوبگذرد پی روز ناآمده نشمرد. (شا)، اتفاق نیفتاده: دگر کز بدیهای ناآمده گریزد چو از دام مرغ ودده. (شا)، متولدناشده، جمع ناآمدگان: ناآمدگان اگربدانند که ما از دهرچه میکشیم نایند دگر. (خیام)، آینده مقابل آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناآمدنی
تصویر ناآمدنی
آنچه که نخواهد آمد، آنچه که اتفاق نخواهد افتاد مقابل آمدنی
فرهنگ لغت هوشیار
عدم مساعدت حوادث روزگاربدافتاد: هماز ناآمد کار و بد آمد روزگار. . جمال علی عراقی پیش ازمن بنده آنجارسیده رود)
فرهنگ لغت هوشیار
آماس، باد، تورم، نفخ، ورم، برجستگی
متضاد: فرورفتگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی تجربگی، خامی، ناپختگی، ناشیگری
متضاد: آزمودگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نام گذاری، نامزدی
دیکشنری اردو به فارسی
افزایش حجم، اساطیری
دیکشنری اردو به فارسی