جدول جو
جدول جو

معنی میکروفن - جستجوی لغت در جدول جو

میکروفن(رُ فُ)
میکرفن. میکرفون. گوشی. آلتی که ارتعاشات صوتی را به تموجات الکتریکی تبدیل کند. بلندگو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جانور ذره بینی که در همه جا پیدا می شود و باعث تولید یا سرایت بیماری در انسان و حیوان می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میکرو
تصویر میکرو
نوعی پارچۀ نرم
فرهنگ فارسی عمید
دستگاهی که می تواند امواج صوتی را به امواج الکتریکی تبدیل کند و برای پخش یا ضبط صدا به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میکرون
تصویر میکرون
واحد اندازه گیری طول اشیای کوچک، برابر با یک هزارم میلی متر
فرهنگ فارسی عمید
(مَ کَ)
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را مأخوذ از ایتالیائی و معادل کلمه ماکارونی آورده است. و رجوع به دزی ج 2 ص 602 شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
واحد اندازه گیری قطر سلولها و میکربها و دیگر ذرات ذره بینی
لغت نامه دهخدا
(رُ فُ)
میکروفن. رجوع به میکروفن شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
رجوع به میکرب شود
لغت نامه دهخدا
فرانسوی خردک واحد اندازه گیری قطر سلولها و میکربهاو دیگرذرات ذره بینی. یک میکرن معادل با 1000، 1 میلیمتراست و آنرا با حرف (به یونانی مو تلفظ میشود) نمایش میدهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میکرو فون
تصویر میکرو فون
میکرفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میکروب
تصویر میکروب
جانوران ذره بینی بسیار کوچک که باعث بیماری می گردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میکروفون
تصویر میکروفون
بلند گو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میکرون
تصویر میکرون
یک هزارم میلی متر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میکروب
تصویر میکروب
((رُ))
میکرب، جانداران ریز ذره بینی که در آب، هوا و خاک و غیره وجود دارند و تولید بیماری های گوناگون می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میکرون
تصویر میکرون
((رُ))
واحد طول برابر یک میلیونم متر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میکروفون
تصویر میکروفون
((رُ فُ))
میکرفن، بلندگو، ابزاری که ارتعاشات صوتی را به امواج الکتریکی تبدیل می کند و برای انتقال یا تقویت صدا به کار می رود، صدابر (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
از توابع میان دورود ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
مهربان، نام چشمه و قنات و رودی در نکا رستم کلای بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی