جدول جو
جدول جو

معنی میومیو - جستجوی لغت در جدول جو

میومیو
صدای گربه، مومو
تصویری از میومیو
تصویر میومیو
فرهنگ فارسی عمید
میومیو
(یُ یُ)
حکایت مکرر صوت گربه. حکایت آواز گربه. اسم صوت گربه. بانگ گربه. مومو. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مومو شود
لغت نامه دهخدا
میومیو
صدای گربه
تصویری از میومیو
تصویر میومیو
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موسیو
تصویر موسیو
آقا به زبان فرانسوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مومین
تصویر مومین
تهیه شده از موم، مومی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میمیک
تصویر میمیک
حرکات و حالات چهرۀ هنرپیشه در هنگام بازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیومیت
تصویر قیومیت
قیوم بودن، قائم به ذات بودن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
جمع واژۀ میمون، به معنی مبارک و نیکبخت. (ناظم الاطباء) (آنندراج). اشخاص مبارک و چیزهای مبارک واین جمع میمون است. (غیاث). و رجوع به میمون شود.
- امام میامین، پیشوای نیک بختان و مبارک وجودان. و ناصرخسرو در بیت زیر آن را ظاهراً به عنوان لقبی برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام آورده است:
فخرم بس آن که در ره دین حق
بر مذهب امام میامینم.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(مُ سَوْ وِ)
جمع واژۀ مسوّم (در حالت نصبی و جری). رجوع به مسوم شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
قیوم بودن. قائم بالذات بودن. (فرهنگ فارسی معین) : هرچه در عقل محال است، اﷲ بر آن قادر بر کمال است و در قدرت بی احتیال است، و در قیومیت بی گشتن حال است. (فرهنگ فارسی معین از کشف الاسرار ج 2 ص 507)
لغت نامه دهخدا
(یُمْ بُ)
سباستین. نقاش ایتالیائی. مولد ونیز (1485-1547م.)
لغت نامه دهخدا
(بَیْ یو می یَ)
طریقتی است که مؤسس آن علی بن حجازی بن محمد بیومی (1108 هجری قمری) بوده و خود از پیروان طریقۀ قادریه بوده است و این فرقه در جده و مکه و فرات و سند تکایایی دارد و تکیۀ اصلی آنان در قریه ای نزدیک شهر قاهره است و ذکر پیروان این طریقت ’یا الله ’ است با فرود آوردن سر و گذاردن دستها بر روی سینه هایشان. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ذهاب بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین، واقع در 13هزارگزی شمال باختری سرپل ذهاب با 100 تن سکنه، آب آن از نهر ولاش و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
باقلی. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(یُ یُ)
رودی بطول حدود 370هزار گز که از کوههای آند در قسمت مرکزی شیلی سرچشمه گیرد و بجانب شمال غربی جاری میشود و به اقیانوس کبیر میریزد. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از موسیو
تصویر موسیو
سرپرست، آقا، ارباب، (کلمه فرانسوی)
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی لالباز -1 هنرپیشه ای که اعمال و احساسات را بوسیله حرکات نمایش دهد، فن تقلید و مجسم کردن اعمال و احساسات بوسیله حرکات (بدون تکلم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میمیز
تصویر میمیز
انگور خشک شده مویز
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده ارزیابی، راست گردانی، گاهنامه نویسی، راست کنندگی، قایم کنندگی، قیمت کنندگی، ارزیابی، تقویم نویسی: (... و در مقومیش اشکال بود که هست یا نه) (چهارمقاله. 96)
فرهنگ لغت هوشیار
دارویی که مرده را بدان حنوط کنند مومیایی. توضیح مصریان قدیم در حنوط کردن اجساد مردگان مهارت داشتند و طریقه حنوط کردن این بود که نخست نعش میت را شکافته امعا و احشا و دیگر اعضای درون او را بیرون آورده جای آنها با ادویه و عطریات از قبیل مروکاسیا و زفت می انباشتند و اینها رطوبت بدن را بخود جذب کرده جسد را از فساد نگاه می داشتند سپس بیرون جسد را نمک باروت پاشیده و یا هفتاد روز در محلول نمک باروت میگذاشتند آنگاه بیرون آورده در کتانی که با عطریات و ادویه خوشبو پرورش یافته بود پیچیده در تابوتی از چوب جمیر یا سنگ می نهادند یا مومیای انسانی، جسد حنوط شده، ماده ای قهوه یی یا سیاه رنگ و نیم جامد که در نتیجه اکسیده شدن هیدرو کربورهای نفتی در شکافها و شکستهای طبقات زمین که در مجاورت ذخایر نفتی زیر زمینی هستند پیدا میشود. مومیایی در حقیقت عبارت از یک نوع قیر طبیعی است که غالبا مخلوط با شن و خاک میباشد و بنابراین نوعی آسفالت طبیعی همیشه در محل هایی که مومیایی پیدا میشود بوجود میاید. مومیایی در 100 درجه حرارت ذوب میگردد و وزن مخصوصش در حدود 2، 1 است. در ترکیبش علاوه بر هیدروکربور اکسیژن و ازت و گاهی گوگرد هم وجود دارد. از حل کردن مومیایی در روغن ماده نرم و خمیری شکلی بدست میاید که سابقا بر روی پوست بدن در نقاط ضربه دیده میمالیدند قیر طبیعی زفت زومی عرق الجبال قیر معدنی زفت زفت یابس زفت البحر حمر کفرالیهود قفرا لیهود آسفالت معدنی آسفالت. توضیح مومیای اخیر در غارهای بعضی کوهها (از جمله کوههای بهبهان و فارس و لرستان و سواحل دریای مغرب) از شکافهای سنگها بیرون آید و بهترین آن سیاه براق است که بوی بدی نداشته باشد، شرب محلول آنرا در روغنهاو ضماد آنرا جهت شکستگی اعضا و بیرون رفتن مفاصل و کوفتگی و پاره شدن عصب و عضله در طب قدیم تجویز میکردند. در عهد صفویه مو میایی فارس ممتاز بود و تمام محصول آن که از کوهی نزدیک جهرم بدست میاید متعلق به شاه بود و او یا آنرا می فروخت و یا برسم هدیه برای حکام و بزرگان میفرستاد
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی انگور خشکیده گونه ای کشمش که از انگور شاهانی تهیه کنند. بیشتر کشمش در انگور خشکیده کوچک استعمال میشود و مویز در انگور بزرگ، نوعی انگور: (خون انگور فراز آور یا خون مویز که مویزای عجبی هست به انگور قریب) (منوچهری. د. چا. 2 ص 6) توضیح در اینجا مراد} کشمش {نیست زیرا کشمش عصاره (خون) ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
به خود ایستایی ورجاوندی خودمانی قیوم بودن قائم بالذات بودن پایندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میومیوکردن
تصویر میومیوکردن
بانگ کردن گربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یومیه
تصویر یومیه
روزانه، مخارج یومیه، هر روزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوزیس
تصویر میوزیس
تنگی مردمک چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میامین
تصویر میامین
جمع میمون، مبارک و نیکبخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقومین
تصویر مقومین
جمع مقوم، ارزیابان
فرهنگ لغت هوشیار
چون قیومی درتازی نیامده خودایستایی خود پایابی قیوم بودن قائم بالذات بودن: هر چه در عقل محالست الله بر آن قادر بر کمالست و در قدرت بی احتیالست و در قیمومیت بی گشتن حالست
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی نزدیک بینی نزدیک بینی. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقومی
تصویر مقومی
((مُ قَ وِّ))
راست کنندگی، قایم کنندگی، قیمت کنندگی، ارزیابی، تقویم نویسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میمیک
تصویر میمیک
هنرپیشه ای که اعمال و احساسات را به وسیله حرکات نمایش دهد، فن تقلید و مجسم کردن اعمال و احساسات به وسیله حرکات (بدون تکلم)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موسیو
تصویر موسیو
((یُ))
آقا، سرپرست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یومیه
تصویر یومیه
روزانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قیومیت
تصویر قیومیت
سرپرستی
فرهنگ واژه فارسی سره
ابر سیاه
فرهنگ گویش مازندرانی