جدول جو
جدول جو

معنی میل - جستجوی لغت در جدول جو

میل
دستیابی، خواسته، کشش
تصویری از میل
تصویر میل
فرهنگ واژه فارسی سره
میل
آلت فلزی باریک و دراز به شکل لوله، در ورزش یکی از ادوات ورزش باستانی که از چوب ساخته می شود، آلتی که با آن سرمه به چشم می کشند، آلتی که جراح درون زخم فرومی برد، واحد اندازه گیری مسافت، برابر با یک سوم فرسخ
تصویری از میل
تصویر میل
فرهنگ فارسی عمید
میل
خواست، تمایل، رغبت
اشتها
محبت
خمیدن، برگردیدن، یک سو شدن، انحراف
تصویری از میل
تصویر میل
فرهنگ فارسی عمید
میل
آلت فلزی باریک و بلند بشکل لوله، آلت ورزشی رغبت کردن، برگردیدن
تصویری از میل
تصویر میل
فرهنگ لغت هوشیار
میل
((مِ))
خمیدن، برگردیدن، رغبت، آرزو
تصویری از میل
تصویر میل
فرهنگ فارسی معین
میل
سیخ فلزی، یکی از ادوات ورزش باستانی که از چوب ساخته می شود
تصویری از میل
تصویر میل
فرهنگ فارسی معین
میل
Craving
تصویری از میل
تصویر میل
دیکشنری فارسی به انگلیسی
میل
desejo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
میل
pragnienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
میل
желание
دیکشنری فارسی به روسی
میل
бажання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
میل
verlangen
دیکشنری فارسی به هلندی
میل
Verlangen
دیکشنری فارسی به آلمانی
میل
ansia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
میل
désir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
میل
desiderio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
میل
तृष्णा
دیکشنری فارسی به هندی
میل
ইচ্ছা
دیکشنری فارسی به بنگالی
میل
keinginan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
میل
arzu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
میل
갈망
دیکشنری فارسی به کره ای
میل
hamu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
میل
渴望
دیکشنری فارسی به چینی
میل
渇望
دیکشنری فارسی به ژاپنی
میل
תיאבון
دیکشنری فارسی به عبری
میل
ความปรารถนา
دیکشنری فارسی به تایلندی
میل
شهوةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
میل
آرزو
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شمیل
تصویر شمیل
(پسرانه)
باد شمال، نام روستایی در نزدیکی بندرعباس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ذمیل
تصویر ذمیل
رفتن شتابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمیل
تصویر زمیل
همردیف، همکار، همسفر، یار و رفیق سفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمیل
تصویر ثمیل
شیر ترش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمیل
تصویر جمیل
خوب، زیبا، نیکو، نیکو سیرت، پیه گداخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امیل
تصویر امیل
خمیده، کج
فرهنگ لغت هوشیار
بار بر سر یا به پشت، پسر خوانده سر راهی، بیگانه، خس بر آب، پایبندان (ضامن)، زه، ابر پر باران
فرهنگ لغت هوشیار