جدول جو
جدول جو

معنی میرکی - جستجوی لغت در جدول جو

میرکی
(گَ)
دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج، واقع در 36هزارگزی شمال خاوری سنندج با 790 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
میرکی
(رَ)
ملامیرک خان از شاعران قرن دهم و یازدهم ایران و در اصل از بلخ بوده، ولی با مهاجرت به اصفهان مورد توجه شاه عباس قرار گرفته است. در اواخر عمر به وسواسی دچار شده بود که هر روز در حوض می رفت و غسل می کرد و در سال 1016 هجری قمری در هوای سرد زمستانی برای غسل داخل آب حوض شد و از شدت سرما درگذشت ! بیت زیر از اوست:
ز دیده قطرۀخون از جگر برآورده
بدیدن تو دل از دیده سربرآورده.
(از قاموس الاعلام ترکی).
و رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا
میرکی
میرکی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
زیرک بودن، هوشیاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارکی
تصویر مارکی
عنوان اشرافی مردانه در بعضی کشورهای اروپا بین دوک و کنت
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
دهی از دهستان سبزواران است که در بخش مرکزی شهرستان جیرفت واقع است و 195 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
بصیرت. فطانت. دهاء. فطنت. تیزی خاطر. ذکاء. ذکاوت. کیاست. کیس. ثقافت. ثقف. بزاعت. مهارت. ظرافت. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). عقل و دانش و ادراک. (آنندراج). فراست و ادراک و کیاست و تیزفهمی و چالاکی. (ناظم الاطباء). باهوش بودن. هوشیاری. صاحب فراست بودن. (فرهنگ فارسی معین) :
به هنگام برنایی و کودکی
به دانش توان یافتن زیرکی.
فردوسی.
زبان آوری راستی خواندش
بلنداختری زیرکی داندش.
فردوسی.
با همه زیرکی و رندی و پردانی
نخل این کار بر آورد پشیمانی.
منوچهری.
کی پسندد عاقل از ما در مقام زیرکی
کاسب تازی مانده بی جو، که به پیش خر نهیم.
سنائی.
آنکه دعوی زیرکی کردی گفت چه قسمت کنیم. (کلیله و دمنه).
روزی ز آسمان به سر کلک تو رسد
تا تو به سیر کلک ببخشی بزیرکی.
سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
شنیده ام که به شطرنج در فزود کسی
یکی شتر ز سر زیرکی و دانائی.
مجیر بیلقانی.
تحفه فرستی ز شعر سوی عراق اینت جهل
هیچکس از زیرکی زیره به کرمان برد.
جمال الدین اصفهانی.
گیرم ز روی عقل همه زیرکیش هست
با کید روزگار بجز ابلهیش نیست.
خاقانی.
دخت او نیز در کنار آورد
زیرکی بین که چون بکار آورد.
نظامی.
آن فرشته که آدمی لقب است
زیرکانند و زیرکی عجب است.
نظامی.
با همه زیرکی که در خرد است
بیخود است از تو و بجای خود است.
نظامی.
رجوع به زیرک شود
لغت نامه دهخدا
چارپایی چینی که دارای بدنی زرد و دهان سیاه می باشد، (ناظم الاطباء)، قسمی از پوشاک اسب که به رنگ این حیوان باشد، (ناظم الاطباء)، در اصطلاح اصطبل (در یراق اسب)، کفل پوش اسب، (یادداشت مؤلف) :
دامن ابریسکی ّ شیرکی
هست چون این لاجوردی دایره،
نظام قاری
لغت نامه دهخدا
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
با هوش بودن هوشیاری صاحب فراست بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارکی
تصویر مارکی
عنوان نجبای اروپا بین دوک و کنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
((رَ))
هوشیاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مارکی
تصویر مارکی
عنوان نجبای اروپا، بین دوک و کنت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
کیاست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
دهاءً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
Adroitness, Foxiness, Wit, Wittiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
adresse, ruse, esprit
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
זריזות , ערמומיות , פִּקְּחוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
چالاکی , چالبازی , ذہانت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
দক্ষতা , চালাকি , বুদ্ধিমত্তা , বুদ্ধিদীপ্ততা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
ความคล่องแคล่ว , ความเจ้าเล่ห์ , ความเฉลียวฉลาด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
ustadi, ujanja, akili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
beceriklilik, kurnazlık, zeka
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
器用さ , 狡猾 , 機知
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
चतुराई , चालाकी , चतुराई , बुद्धिमानी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
능숙함 , 교활함 , 재치
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
kecakapan, kelicikan, kecerdikan, kecerdasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
behendigheid, sluwheid, geestigheid, gevatheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
destreza, astucia, ingenio, ingeniosidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
destreza, astúcia, sagacidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
灵巧 , 狡猾 , 机智
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
zręczność, przebiegłość, dowcip, błyskotliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
спритність , хитрість , дотепність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
Geschicklichkeit, Schlauheit, Witz, Schlagfertigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
ловкость , хитрость , остроумие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زیرکی
تصویر زیرکی
destrezza, furbizia, arguzia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی