جدول جو
جدول جو

معنی میرمحمد - جستجوی لغت در جدول جو

میرمحمد
(مَ)
دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، واقع در 66هزارگزی جنوب خاوری کدکن با 396 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیرمحمد
تصویر شیرمحمد
(پسرانه)
شیر (فارسی) + محمد (عربی) مرکب از شیر (شجاع) + محمد (ستوده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیراحمد
تصویر شیراحمد
(پسرانه)
شیر (فارسی) + احمد (عربی) مرکب از شیر (شجاع) + احمد (ستوده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یارمحمد
تصویر یارمحمد
(پسرانه)
یار (فارسی) + محمد (عربی) یار و یاور محمد (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
(نَ)
دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار، در 8 هزارگزی جنوب غربی حسن آبادسوگند و 4 هزارگزی مغرب نوشاد، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 200 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه، محصولش غلات و لبنیات و انگور، شغل مردمش زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اَ می مُ حَمْ مَ دِ بَ)
قاضی هروی، پسر امجد قاضی. از علماء و سادات هرات بود. شعر می سروده و در تاریخ صاحب اطلاع بوده است. رجوع به دایرهالمعارف آریانا شود
لغت نامه دهخدا
امیرمحمد حسین پدر امیر عبدالباقی و پسر امیرمحمد صالح است، او از اکابر علمای امامیه بوده است و در فقه و ادبیات و فنون حکمت مهارت زیاد داشته است، جد مادری او ملا محمد باقر مجلسی میباشد، تألیفاتش دارای منافع بسیار است از آنجمله: حاشیه برشرح جدید تجرید، حاشیه بر شرح لمعه، رسالۀ بدا، مناقب الفضلاء، مرگ وی در 23 شهر شوال 1151 هجری قمری در اصفهان اتفاق افتاد، (ریحانه الادب ج 1 ص 365)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
تیره ای از شعبه گشتاسبی است و گشتاسبی یکی از دو شعبه دشمن زیاری است از ایلات کوه کیلویۀ فارس. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89). رجوع به طایفۀ دشمن زیاری شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان دالوند بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد، واقع در 12هزارگزی باختری زاغه با 220 تن سکنه. آب آن از سراب میراحمدی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(نَ ظَ مُ حَمْ مَ)
از پارسی گویان دکن است، این بیت را مؤلف مقالات الشعراء از او ثبت کرده است:
خویشتن پاک کن اینجا و میفکن بشمار
چون حباب از سر این بحر دمی خوش برآر.
رجوع به مقالات الشعراء ص 816 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ)
دهی است از دهستان استرآباد رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان، واقع در 22هزارگزی شمال خاوری گرگان با 630 تن جمعیت. آب آن از رود خانه محلی و راه آن ماشین رو است. امامزاده ای دارد و صنایع دستی زنان بافتن کرباس و پارچه های ابریشمی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ مُ حَمْ مَ)
از نواحی دمشق است از اقلیم بیت آلابار است به محمد بن الولید بن عبدالله بن مروان بن الحکم اموی فرزند ام البنین دختر عبدالعزیز بن مروان نسبت دارد که عبدالعزیز او را شایستۀ خلافت میدید و همین محمد با دخت عم خود یعنی دختر یزید بن عبدالملک ازدواج کرد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ)
تیره ای از شعبه الیاس از تقسیمات دشمنزیاری ایلات کوه گیلویۀ فارس. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89)
لغت نامه دهخدا
(اَ می مُ حَمْ مَ)
پسر سلطان محمود غزنوی بود که چندی بعد از پدر به تخت شاهی نشست. رجوع به محمد و غزنویان، و فهرست تاریخ بیهقی چ فیاض شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
صدفی اورنوی. وی مفتاح کنوز استاد خود خیرالدین را بترکی ترجمه کرده است
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز. واقع در 27هزارگزی شمال خاوری قلعه زراس. کنار راه مالرودشت گل به حوضه. کوهستانی، معتدل. دارای 217 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات. محصول آنجا غلات و صیفی. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان گیوه چینی و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
قرامان. از شاهزادگان قرامان، دشمنان قدیم و دیرین آل عثمان ومورد حمایت اوزون حسن آق قوینلو. (از سعدی تا جامی ص 454). صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: پیراحمد پسر ابراهیم بک از بیکهای قره مان است و مادرش دختر سلطان مرادخان بوده، و در زمان سلطان محمدخان ثانی مدتی سمت بیکی قره مان را داشته، و در محاربۀ با اوزون حسن مغلوب شده و با پادشاه پیمانها بسته و بدفعات شکسته، و مایل به اتفاق و همدستی با برخی از اجانب بوده و از اینرو احمدپاشا با عساکر ویرا در قلعۀ منان دربندان ساخت وی پس از مدتی مقاومت از روی نومیدی خود را از دیوار قلعه بزیر افکند و بمرد. (قاموس الاعلام ترکی)
ابن اتابک پشنگ بن سلغرشاه بن اتابک احمد از اتابکان لر بزرگ. وی از سال 792 تا 798 هجری قمری امارت داشته است. رجوع بتاریخ مغول اقبال ص 448 و تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 440 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ)
ابن جهانگیربن امیرتیمور گورکان (امیرزاده) نوادۀ تیمور و جانشین و ولیعهد وی. (رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 426- 566 شود). و صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: پسر غیاث الدین جهانگیر و نوۀ تیمور لنگ حسب الامر جد خود بهندوستان لشکرکشی و ملتان را ضبط کرد. پدرش اکبر اولاد تیمور بود و در ایام حیات جدش درگذشت. تیمور وی را به ولیعهدی تعیین کرد، اماپیرمحمد در موقع وفات جدش در قندهار بود و لذا از پادشاهی محروم شد و پسرعمویش سلطان خلیل بن امیرانشاه در سمرقند حضور داشت فرصتی را غنیمت شمرد و تخت و تاج را تصاحب کرد، پیرمحمد بطلب حق سلطنت با لشکر بسوی سمرقند آمد، اما در بلخ مغلوب گردید و بسال 809 هجری قمری بدست پیرعلی تاز یکی از امراء خود بقتل رسید
ابن امیر یادگار شاه ارلات (امیر..) عم امیر زین العابدین ارلات و از یاران و سران خاقان منصور سلطان حسین میرزا بایقرا. وی در کنار آب مرغاب بدست فوجی از امراء سلطان محمود میرزا کشته شده است. (رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 138، 146، 148 و 153 شود)
ابن یوسف آنقروی یا قرمانی الارکلی. او راست: ملتقط صحاح الجوهری بنام الملتحق بمختارالصحاح. و نیز او راست: ترجمان در لغت به ترکی. رجوع به ص 280 و 281 ج 2 فهرست کتابخانه مدرسه سپهسالار شود
ابن موسی برسوی، معروف به کول کدیسی، متوفی بسال 982 هجری قمری. او راست: بضاعهالقاضی لاحتیاجه الیه فی المستقبل والماضی. نیز رجوع به رحمی برسوی شود
حاکم بلخ بعهد محمد همایون پادشاه تیموری هند. (تاریخ شاهی تألیف احمد یادگار ص 320 و 321 و 327 و 329 و 366)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ)
دهی از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 16هزارگزی شمال خاوری دیزگران و دو هزارگزی چنگزه. کوهستانی، سردسیر. دارای 156 تن سکنه آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و توتون و لبنیات مختصر و قلمستان. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. صنایع دستی قالیچه و جاجیم بافی. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ حَمْ مَ)
یکی از مواضع دودانگه در هزارجریب. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 122 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا