معنی میرزاوند - جستجوی لغت در جدول جو

میرزاوند(وَ)

لغت نامه دهخدا

میرزاد

میرزاده، امیرزاده

فرهنگ فارسی عمید

میرقلاوند

(قَ عَ)

نام محلی کنار راه خرم آباد به دزفول میان قلعۀ منصور و چمن جیر در 558100 گزی تهران. (یادداشت مؤلف)

لغت نامه دهخدا

میرخواند

(خوا / خا)

محمد بن خاوند شاه بن محمود مورخ نامی قرن نهم هجری و مؤلف تاریخ معروف (روضهالصفا فی سیرهالانبیاء و الملوک و الخلفاء) که بیشتر به نام بخش اول آن (روضهالصفا) معروف است و آن را به نام امیرعلیشیر نوایی کرده است. میرخوند. (یادداشت مؤلف). (فوت 903 یا 904 هجری قمری) پدرش در اصل از مردم بخارا بود اما به بلخ مهاجرت کرده و میرخواند بیشتر عمر خود را در هرات گذرانید و مورد توجه خاص امیر علیشیر نوائی قرار گرفت وکتاب روضهالصفا را که تاریخ عمومی عالم از بدو خلقت تا زمان خود اوست به نام آن وزیر نوشته است. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و فهرست رجال حبیب السیر شود

لغت نامه دهخدا

برزاوند

(بَ وَ)

دهستانی است در جنوب شهرستان اردستان استان دهم با جمعیت 15444 تن دارای 29 آبادی بزرگ و کوچک و یکی از دهستانهای چهارگانه اردستان است. محصولات عمده آن غلات، سیب زمینی، کتیرا و گردو است. مرکزش نیستان است. (از دایره المعارف فارسی). و رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 شود

لغت نامه دهخدا

دیزاوند

دهی است از دهستان جعفرآباد بخش حومه شهرستان قوچان با 723 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)

لغت نامه دهخدا

شیراوند

(وَ)

دهی است از دهستان سلگی شهرستان نهاوند. سکنۀ آن 360 تن. آب آن از چاه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)

لغت نامه دهخدا

میناوند

(نَ)

دهی است جزء دهستان وسط بخش طالقان شهرستان طهران. کوهستانی وسردسیر است سکنه اش 352 نفر، آبش از چشمه سار و محصولش غلات دیمی و شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم بافی و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)

لغت نامه دهخدا

میرزانق

(زَ)

دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل، واقع در 7هزارگزی شوسۀ اردبیل به آستارا با 555 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

میرزاد

(شُ دَ / دِ)

مخفف میرزاده، امیرزاده، (از یادداشت مؤلف) :
این، چو روز بار لشکر پیش میر میرزاد
وان چوروز عرض پیلان پیش شاه شهریار،
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 28)،
با دهش دست و دین و داد همی باش
میر همی باش و میرزاد همی باش،
منوچهری

لغت نامه دهخدا

میر خوند

امیر خداوند امیر بزرگ

فرهنگ لغت هوشیار

میرزاد

میرزاده: آمدی روزی بمکتب میرداد کودکی را دید پیش میرزاد. (منطق الطیر)

فرهنگ لغت هوشیار

میاوند

شالی که بجای کلاه و سرپوش استفاده می شود، دستار

فرهنگ گویش مازندرانی

معنی میرزاوند - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما