جدول جو
جدول جو

معنی میراحمدی - جستجوی لغت در جدول جو

میراحمدی(کَ)
دهی است از دهستان دالوند بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد، واقع در 12هزارگزی باختری زاغه با 220 تن سکنه. آب آن از سراب میراحمدی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
میراحمدی(اَ مَ)
تیره ای از شعبه گشتاسبی است و گشتاسبی یکی از دو شعبه دشمن زیاری است از ایلات کوه کیلویۀ فارس. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89). رجوع به طایفۀ دشمن زیاری شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیراحمد
تصویر شیراحمد
(پسرانه)
شیر (فارسی) + احمد (عربی) مرکب از شیر (شجاع) + احمد (ستوده)
فرهنگ نامهای ایرانی
(بُو یِاَ مَ)
تیره ای از چهار بنیچۀ جاکی، از ایلات کوه کیلویۀ فارس. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 88)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ)
تیره ای از شعبه الیاس از تقسیمات دشمنزیاری ایلات کوه گیلویۀ فارس. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
قرامان. از شاهزادگان قرامان، دشمنان قدیم و دیرین آل عثمان ومورد حمایت اوزون حسن آق قوینلو. (از سعدی تا جامی ص 454). صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: پیراحمد پسر ابراهیم بک از بیکهای قره مان است و مادرش دختر سلطان مرادخان بوده، و در زمان سلطان محمدخان ثانی مدتی سمت بیکی قره مان را داشته، و در محاربۀ با اوزون حسن مغلوب شده و با پادشاه پیمانها بسته و بدفعات شکسته، و مایل به اتفاق و همدستی با برخی از اجانب بوده و از اینرو احمدپاشا با عساکر ویرا در قلعۀ منان دربندان ساخت وی پس از مدتی مقاومت از روی نومیدی خود را از دیوار قلعه بزیر افکند و بمرد. (قاموس الاعلام ترکی)
ابن اتابک پشنگ بن سلغرشاه بن اتابک احمد از اتابکان لر بزرگ. وی از سال 792 تا 798 هجری قمری امارت داشته است. رجوع بتاریخ مغول اقبال ص 448 و تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 440 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، واقع در 66هزارگزی جنوب خاوری کدکن با 396 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا