- میراث
- مرده ریگ
معنی میراث - جستجوی لغت در جدول جو
- میراث
- مالی که از مرده برای ورثه باقی می ماند
- میراث
- مالی که از مرده به کسی رسد، ارث
- میراث
- مرده ریگ، آنچه از مال مرده که به خانواده اش می رسد
- میراث
- Inheritance, Legacy
- میراث
- herança, legado
- میراث
- dziedzictwo
- میراث
- наследство , наследие
- میراث
- спадщина
- میراث
- erfgoed, erfenis
- میراث
- herencia, legado
- میراث
- héritage
- میراث
- eredità
- میراث
- उत्तराधिकार , धरोहर
- میراث
- উত্তরাধিকার , ঐতিহ্য , ঐতিহ্য
- میراث
- warisan
- میراث
- urithi
- میراث
- 继承 , 遗产
- میراث
- ירושה , מורשת
- میراث
- มรดก , มรดก
- میراث
- ميراثٌ , وراثةٌ , إرثٌ
- میراث
- میراث , وراثت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در تازی نیامده رخنی مانداکی رخنیک منسوب به میراث، ارث برنده وارث مرد میراثی چه داند قدر مال ک رستمی جان کند مجان یافت زال. (مثنوی)
وارث گردانیدن
وارث گردانیدن، کسی را وارث قرار دادن، برای کسی میراث گذاشتن
آتشکاو، گاو آهن
وارث کردن، کسی را وارث قرار دادن
آبیار، نگهبان و ناظر تقسیم آب
انبر، وسیلۀ فلزی دوشاخه با دو فک که با آن آتش یا چیز دیگر را برگیرند
کسی که آب را به خانه ها و کشتزارها تقسیم می کند، نگهبان آب، آبیار