جدول جو
جدول جو

معنی میخواران - جستجوی لغت در جدول جو

میخواران
(مَ خوا / خا)
دهی است از دهستان قلعه کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 30 هزارگزی شمال خاور سنقر با 1239 تن سکنه. آب آن از زه آب رودخانه و راه آن مالرو است. خط تلفن سنقربه قروه از این ده می گذرد در چهار محل به فاصله سه هزار گز از هم واقع است به شرح زیر: 1- محمدآقا با 389 تن جمعیت. 2- سادات با 312 تن جمعیت. 3- محمد صادق با 274 تن جمعیت. 4- فرمانفرما (یا ده پیرعلی) با 273 تن جمعیت. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
میخواران
(خوا / خا)
ظاهراً موضعی نزدیک غزنین: گفت سخت صواب آمد ما رفتیم بر جانب می خواران تا سالار برسد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 223)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ / مِ خوا / خا رَ / رِ)
جمع واژۀ می خواره. (ناظم الاطباء). باده گساران. شرابخواران. می خواران:
گزیدند میخوارگان خواب خوش
پرستندگان دست کرده به کش.
فردوسی.
به می خوارگان ساقی آواز داد
فکنده بزلف اندرون تابها.
منوچهری.
آمد بانگ خروس مؤذن میخوارگان
صبح نخستین نمود روی به نظارگان.
منوچهری.
ناصرخسرو به راهی می گذشت
مست و لایعقل نه چون می خوارگان.
ناصرخسرو.
پی سپر جرعۀ می خوارگان
دستخوش بازی سیارگان.
نظامی.
نه دل می دهد گفتن این بنوش
که می خوارگان را برآرد ز هوش.
نظامی.
میی کو به فتوای می خوارگان
کند چارۀ کار بیچارگان.
نظامی.
ز باده چنان آتشی برفروخت
که میخوارگان را در آن رخت سوخت.
نظامی.
و رجوع به میخواره و می خوار شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
از دهستانهای اردبیل است. کلخوران: بعد از فوت پدر، در قریۀ کلخواران اقامت فرمود. (حبیب السیر چ تهران ص 323 ج 3) قطب الدین امین... در قریۀ کلخواران اقامت داشت تا وقتی که به سبب هجوم لشکر گرجستان به اردبیل نقل نمود. (حبیب السیرایضاً) با لشکری از دون صفتان... به جانب اردبیل در حرکت آمد و چون این خبر به قریۀ کلخوران رسید امیر قطب الدین... به شهر اردبیل خرامید. (حبیب السیر ایضاً). و رجوع به کلخوران شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان نرم آب بخش دودانگۀ شهرستان ساری واقع در 8هزارگزی جنوب خاوری سعیدآباد، سر راه سعیدآباد به بالاده. هوای آن سرد و دارای 75 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. برنج در کنار رودخانه زراعت میشود و عموماً زمستان برای تأمین معاش حدود جلگۀمازندران میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نام یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان شاهی است. این دهستان در شمال شاهی و شمال باختری ساری واقع شده. مرکز دهستان قصبۀ باغلو مشهور به جویبار است. هوای دهستان مانند سایر نقاط مازندران، معتدل و مرطوب است. آب قابل شرب، اکثر قرای آن از چاه تأمین میشود. محصولات عمده آن پنبه، غلات، کنجد، صیفی، و کنف میباشد. این دهستان از 41 آبادی تشکیل شده، جمعیت آن در حدود 21هزار تن است و قرای مهم آن به شرح زیر است: باغلو، کلاگر محله، سراج کلا، لاریم، باغبان کلا، شورکا و کوهی خیل است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ خوا / خا رَ / رِ)
عمل و عادت میخواره. شراب خوارگی و باده پرستی. (ناظم الاطباء). پرداختن به شرب خمر:
چشمهای نیمخوابت سال و ماه
همچو من مستند بی میخوارگی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(وْ دَرْ رَ)
دهی است از دهستان قطور بخش حومه شهرستان خوی. واقع در 54هزارگزی جنوب باختری خوی در مسیر راه ارابه رو ترس آباد به قطور. محلی دامنه، آب و هوای آن سردسیر و سالم و سکنۀ آن 198 تن است. آب آن از درۀ نرس آباد تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کِ خُ رَ / رُو)
از قرای یمن است. (از انساب سمعانی) (از معجم البلدان). موضعی است به یمن. (منتهی الارب). نام جایی به یمن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی از دهستان هربخانه است که در بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع است و 736 نفر سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مَیْ / مِیْ وَ)
گیاهها و گلهای خوشبویی که با آنها آرایش می کنند خوان ضیافت را و آنها را توزیع می نمایند میان هر یک از مهمانان که ورود می کند برای اینکه همیشه با تندرستی و دوستکامی همراه باشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بالا خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 5هزارگزی جنوب باختری آمل با 190 تن جمعیت، آب آن از تجرود هراز و راه آن مالرو است، عده ای در تابستان به ییلاق خوشواش می روند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مِ خوَشْ / خُشْ)
دهی است از دهستان آورزمان شهرستان ملایر، واقع در 36هزارگزی باختر شهر ملایر با 144 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میقواقان
تصویر میقواقان
تبج (ژالاپ گویش گیلکی) از گیاهان ژالاپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میخوار
تصویر میخوار
شرابخوار، باده خوار
فرهنگ لغت هوشیار