جدول جو
جدول جو

معنی میجنه - جستجوی لغت در جدول جو

میجنه
(جَ نَ)
کوتنگ گازر. ج، مواجن. (منتهی الارب، مادۀ وج ن). کدنگ. ج، مواجن. (ناظم الاطباء). تختۀ گازر، گزلک. ج، میاجن. (دهار) (یادداشت مؤلف). و رجوع به کدنگ و میجمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میمنه
تصویر میمنه
برکت
جناح راست، طرف راست، مقابل میسره، جناح ایمن، برانغار، مشأمه، دست راست
در امور نظامی طرف راست میدان جنگ، سربازان طرف راست میدان جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میانه
تصویر میانه
وسط، میان، آنچه در میان چیزی جا دارد، متوسط، محتوا
فرهنگ فارسی عمید
(مُ جِ نَ)
سحابه مدجنه، ابر پیوسته بارندۀ بلافصل. (منتهی الارب). بارانی که چند روز ادامه یابد و بی انقطاع ببارد. نعت فاعلی است از ادجان. رجوع به ادجان شود
لغت نامه دهخدا
(مَ جَ نَ)
سبب حبس در زندان. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مَ سِ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان است و 572 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مِ جَ نَ)
محجن. عصای کج، هر چوب که سرش خمانیده و کج کرده باشند. ج، محاجن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ نَ)
جوال از برگ خرما. ج، مواضین. (منتهی الارب، مادۀ وض ن) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میانه
تصویر میانه
مابین، ضد کنار و جانب
فرهنگ لغت هوشیار
میمنت در فارسی، شگون، فرخندگی، میمنه در فارسی (برانغار در مغولی)، راستگاه، میمنت، جانب راست میدان، جنگ میسره، واحدی ازلشکریان که درجانب راست میدان مستقر شوند، میسره: (صف هردو سپاه راست کردند میمنه و میسره و قلب جناح پیراسته) جمع میامین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میمنه
تصویر میمنه
((مِ مَ نَ یا نِ))
طرف راست و سمت راست لشکر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میانه
تصویر میانه
((نِ))
وسط، میان چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میانه
تصویر میانه
متوسط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از میانه
تصویر میانه
الوسط
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از میانه
تصویر میانه
Intermediate, Middle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از میانه
تصویر میانه
intermédiaire, milieu
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از میانه
تصویر میانه
wa kati, katikati
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از میانه
تصویر میانه
درمیانی , درمیانہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از میانه
تصویر میانه
ระหว่าง , กลาง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از میانه
تصویر میانه
ביניים , אמצעי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از میانه
تصویر میانه
中間の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از میانه
تصویر میانه
中级的 , 中间的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از میانه
تصویر میانه
ara, orta
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از میانه
تصویر میانه
중간의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از میانه
تصویر میانه
intermediário, meio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از میانه
تصویر میانه
menengah, tengah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از میانه
تصویر میانه
মধ্যবর্তী , মধ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از میانه
تصویر میانه
मध्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از میانه
تصویر میانه
intermedio, medio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از میانه
تصویر میانه
intermediär, mittel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از میانه
تصویر میانه
tussen-, midden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از میانه
تصویر میانه
проміжний , середній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از میانه
تصویر میانه
промежуточный , средний
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از میانه
تصویر میانه
pośredni, środkowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از میانه
تصویر میانه
intermedio, medio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی