جدول جو
جدول جو

معنی میثاء - جستجوی لغت در جدول جو

میثاء
ارض میثاء، زمین نرم و سهل، (ناظم الاطباء)،
کلوخ کوب، (منتهی الارب، مادۀ وث ی)، میخکوب، (ناظم الاطباء)، کلوخ کوب، تخماق، (یادداشت مؤلف)، میثاءه، (اقرب الموارد)، سندان آهنگر، (منتهی الارب، مادۀ وث ی)، سندان، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
میثاء
(مَ)
زمین نرم. ج، میث. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میثاق
تصویر میثاق
(پسرانه)
عهد و پیمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میثاق
تصویر میثاق
عهد، پیمان
فرهنگ فارسی عمید
آبگینه، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، جوهرالزجاج، (اقرب الموارد)، گوهر آبگینه، (زمخشری) (دهار)، پیرایۀ کاسه، (زمخشری)، مینا، رجوع به مینا شود
مینا، لنگرگاه کشتی ها، رجوع به مینا شود
لغت نامه دهخدا
عهد و پیمان، (از ’وث ق’) (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء)، موثق، (منتهی الارب) (غیاث) (ناظم الاطباء)، عهد استوار، (ترجمان القرآن جرجانی ص 97)، وثاق، بند، عهد، پیمان، قرارداد، عقد، معاهده، ج، مواثیق، (یادداشت مؤلف)، عهد و شرط و پیمان و قول و قرار، (ناظم الاطباء)، پیمان، ج، مواثیق، (مهذب الاسماء)، پیمان، (دهار)، آنچه عهد را بر آن استوار کنند چون سوگند و مانند آن، (ترجمان القرآن جرجانی ص 97) :
عهد و میثاق باز تازه کنیم
از سحرگاه تا بوقت نماز،
آغاجی،
بر نفس خود پیمان گرفته ام از عهد و میثاق الهی، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318)،
از سرحد وجود بگذر خاقانیا
با عدم از عاشقی دست به میثاق نه،
خاقانی،
بر آن رفت میثاق آن انجمن
که ازبهر بت خانه خویشتن،
نظامی،
- روز میثاق، عبارت است از روز ازل که ارواح به ربوبیت حق اقرار آوردند که آیت ’الست بربکم قالوا بلی’ (قرآن 172/7) بیان آن است، (غیاث) (آنندراج) : در ازل مقام ارواح ایشان و به روز میثاق هم بر این مراتب بود که ذکر کرده شد، (انیس الطالبین ص 11)، زنهار، ج، مواثیق، (دهار)، استواری، ج، مواثق، مواثیق، میاثق، میاثیق، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، موثق، (منتهی الارب)، استواری، (غیاث) (آنندراج) (دهار)، قوله تعالی: الذین ینقضون عهداﷲ من بعد میثاقه ... (قرآن 25/2)، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
برابر. مقابل. (منتهی الارب). مقابل و برابر، گویند هذا میداؤه، این برابر آن است و هذا بمیدائه، این در مقابل آن است. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب، مادۀ م ی د). مقابل، گویند داره میداء داره، ای حذاؤه، پیشاپیش. (منتهی الارب) ، میداءالطریق، دو کرانۀ راه و دوری آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دو جانب طریق و بعد آن. (از اقرب الموارد) ، نهایت و پایان چیزی. (منتهی الارب). مبلغ چیزی. (از اقرب الموارد) ، قیاس چیزی، غایت. میدی. (منتهی الارب). رجوع به میدی شود
لغت نامه دهخدا
زمین پست در میان زمینهای بلندو مرتفع، (منتهی الارب، مادۀ وطء) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
برآینده، (منتهی الارب، مادۀ وف ی) (آنندراج)، عیر میفاء علی الاّکام، گورخر بر پشته های بسیار برآینده، (منتهی الارب) (آنندراج)، وفادار، وفی ّ، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مؤنث امیل، زن کج و خمیده در خلقت. (ناظم الاطباء) ، نوعی از دستار بستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، نوعی از شانه کردن. (ناظم الاطباء). نوعی از شانه کردن که عقاص در آن ممکن نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج) : ممیلات، زنان که در رفتن سرین و دوش را می جنبانند یا آنکه دیگران را شانه میلاء می کند. (منتهی الارب) ، ناقۀ خمیده کوهان، ریگ تودۀ ستبر و دفزک، درخت بسیارشاخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
درنگ کردن و انتظار نمودن. مکّیثی ̍. (منتهی الارب) (از آنندراج). مکث. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکث شود
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ)
جمع واژۀ مکیث. (اقرب الموارد). رجوع به مکیث شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
خریطۀ انگبین چیننده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
خداوند مرکب شکسته شدن از ستور و کشتی، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، بدین معنی ناقص یایی است، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میداء
تصویر میداء
برابر، مقابل، پایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میثاق
تصویر میثاق
عهد و پیمان، قرارداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میثاق
تصویر میثاق
عهد، پیمان
فرهنگ فارسی معین
پیمان، عهد، قول، وعده، قرار، قرارداد
فرهنگ واژه مترادف متضاد