نام شهری نزدیک چین که خوبان از آنجا خیزند از غلامان و کنیزکان. (لغت فرس اسدی نسخۀ خطی کتاب خانه نخجوانی) : ای حورفش بتی که چو بینند روی تو گویند خوب رویان ماه میاوری. خسروی. ، گویند بتخانه ای است. (لغت فرس اسدی)
نام شهری نزدیک چین که خوبان از آنجا خیزند از غلامان و کنیزکان. (لغت فرس اسدی نسخۀ خطی کتاب خانه نخجوانی) : ای حورفش بتی که چو بینند روی تو گویند خوب رویان ماه میاوری. خسروی. ، گویند بتخانه ای است. (لغت فرس اسدی)
همسایه، کسی که در محلی نزدیک مسکن کس دیگر اقامت اختیار کند و در آنجا به سر ببرد، آنکه یا آنچه در کنار چیز دیگر قرار دارد کسی که برای به دست آوردن ثواب در یک مکان مقدس اقامت دارد
همسایه، کسی که در محلی نزدیک مسکن کس دیگر اقامت اختیار کند و در آنجا به سر ببرد، آنکه یا آنچه در کنار چیز دیگر قرار دارد کسی که برای به دست آوردن ثواب در یک مکان مقدس اقامت دارد
ظاهراً و به قرینۀ مقام باید نوعی از جامه باشد. (حاشیۀ تاریخ بیهقی چ فیاض چ مشهد ص 580). و ممکن است که نسبتی باشد به شهر میاور و پارچۀ بافت و ساخت آنجا نظیر ششتری و غیره: من که بوالفضلم بر آن جمله دیدم که در سر این دره (درۀ دینار) میاوری حواصل داشتم و قبای روباه سرخ و بارانی و دیگر چیزها فراخور این و بر اسب چنان بودم از سرما که گفتی هیچ چیز پوشیده ندارمی. (تاریخ بیهقی چ مشهد ص 580)
ظاهراً و به قرینۀ مقام باید نوعی از جامه باشد. (حاشیۀ تاریخ بیهقی چ فیاض چ مشهد ص 580). و ممکن است که نسبتی باشد به شهر میاور و پارچۀ بافت و ساخت آنجا نظیر ششتری و غیره: من که بوالفضلم بر آن جمله دیدم که در سر این دره (درۀ دینار) میاوری حواصل داشتم و قبای روباه سرخ و بارانی و دیگر چیزها فراخور این و بر اسب چنان بودم از سرما که گفتی هیچ چیز پوشیده ندارمی. (تاریخ بیهقی چ مشهد ص 580)