جدول جو
جدول جو

معنی میاسره - جستجوی لغت در جدول جو

میاسره
(عُ)
به سوی چپ گرفتن. (منتهی الارب، مادۀ ی س ر) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کسی را سوی چپ ببردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، نرم وآسان و رام کردن، آسان گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). با کسی آسان فرا گرفتن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، با هم نرمی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماسوره
تصویر ماسوره
نی باریک، لولۀ باریک و کوتاه
آلتی در چرخ خیاطی که نخ به آن پیچیده می شود
در امور نظامی آلتی در توپ و تفنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکاسره
تصویر اکاسره
کسری ها، عنوان پادشاهان ساسانی، جمع واژۀ کسری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماسره
تصویر سماسره
سمسار، دکان داری که اسباب دست دوم را خرید و فروش می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میسره
تصویر میسره
جناح چپ، طرف چپ، مقابل میمنه، جناح ایسر، جرانغار
در امور نظامی طرف چپ میدان جنگ، سربازان طرف چپ میدان جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیاصره
تصویر قیاصره
قیصرها، لقب پادشاهان روم، جمع واژۀ قیصر
فرهنگ فارسی عمید
(مُ سِ)
آن که طرف دست چپ را می گیرد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ سِ رَ)
جمع واژۀ قیسری. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قیسری شود
لغت نامه دهخدا
(سِ رَ)
پادشاهی از پادشاهان تبع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَیْ یا رَ)
جمع واژۀ مائر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به مائر شود
لغت نامه دهخدا
(مَیْ یا سَ)
بسیار خرامنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ سَ / سِ / سُ رَ)
آسانی و سهولت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). آسانی. (آنندراج) ، فراخی. (منتهی الارب). فراخ دستی. (دهار) ، توانگری. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). توانگری و ثروت. (ناظم الاطباء). توانگری. (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن جرجانی ص 97) (آنندراج) (دهار) (منتهی الارب). ثروتمندی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ سَ رَ)
سوی دست چپ، خلاف میمنه. (ناظم الاطباء). سوی چپ. (آنندراج) (منتهی الارب). دست چپ. (مهذب الاسماء) (دهار). خلاف میمنه. (از اقرب الموارد). سمت چپ. سوی دست چپ. یسر. میسره. مقابل میمنه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(ضُ)
با کسی دشخوار فراگرفتن. (تاج المصادر بیهقی). دشخوار فراگرفتن. (المصادر زوزنی). با هم دشواری نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، زشت خویی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ رَ)
همسایۀ دامن به دامن خیمه و سرای به سرای پیوسته. (منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به مکاسر و مکاسره شود
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ رَ)
ماده که مائل نر گردد پیش از ایام خواهش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ)
پشم که وقت زدن بیفتد. (آنندراج). مواره
لغت نامه دهخدا
تصویری از مباکره
تصویر مباکره
آمدن بامداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباصره
تصویر مباصره
دید بانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباهره
تصویر مباهره
خود ستایی
فرهنگ لغت هوشیار
مبادرت در فارسی: یازش، شتاب شتابی کردن، دلیری کردن، پیشی پیشی گرفتن پیشی گرفتن سبقت گرفتن، شتاب کردن تعجیل نمودن، اقدام بامری کردن، پیشی سبقت: ... پادشاهی را بمکان او مفاخرت است و دولت را بخدمت او مباردت، تعجیل شتاب، اقدام
فرهنگ لغت هوشیار
نی باریک که یک سر آن رادردهان و سر دیگرش را در آب یا شربت گذارند و بمکند، آلتی است در چرخ خیاطی که قرقره کوچک فلزی چرخ خیاطی را در جوف آن و در قسمت زیر سوزن چرخ خیاطی جای دهند و نخ را بوسیله سوزن بیرون آورند، خیاطی، ماکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیاسیه
تصویر قیاسیه
مونث قیاسی صناعات خمسه قیاسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیاصره
تصویر قیاصره
جمع قیصر، از ریشه آرامی کیسران قیصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیاطره
تصویر بیاطره
جمع بیطار، بجشک ستوران دام پزشکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاسیه
تصویر سیاسیه
مونث سیاسی شهرمداریک ساستاریک وینارتاریک مونث سیاسی روابط سیاسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماسره
تصویر سماسره
جمع سمسار، از ریشه پارسی سپسایان سفساران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکاسره
تصویر اکاسره
پارسی تازی شده خسروان جمع کسری خسروان پادشاهان، شاهنشاهان ساسانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیازره
تصویر بیازره
جمع بیزار، پارسی تازی گشته بازداران، بازاریان (کشاورزان)
فرهنگ لغت هوشیار
میسره در فارسی (جرانغار در مغولی)، چپگاه ،طرف چپ، جانب چپ میدان جنگ، جناح ایسر، مقابل میمنه، قسمتی از لشکریان که در جانب چپ میدان جنگ جای گیرند مقابل میمنه: (اصحاب مشامه درعرصات حضرت حشرگشته و میمنه بیخبر احزاب شیطان پیرامن جناب سلطان فرو گرفته و میسره غافل، جمع میاسر
فرهنگ لغت هوشیار
مباشرت در فارسی: کار گزاری پاکاری پیشکاری، سرپرستی، جالش گای آرامش، کار پردازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میسره
تصویر میسره
((مَ سَ رِ))
طرف چپ، سمت چپ لشکر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکاسره
تصویر اکاسره
خسروان
فرهنگ واژه فارسی سره
چپ، یسار
متضاد: میمنه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مهتاب، هنگام بیرون آمدن مهتاب
فرهنگ گویش مازندرانی