حاصل مصدر است از گرفتن ولی بتنهایی به کار نمیرود بلکه در جزء دوم حاصل مصدر مرکب می آید و از آن جمله در کلمات ذیل: آبگیری، آب غوره گیری، آب میوه گیری، بنزین گیری، بهانه گیری، پاگیری، جن گیری، خانه گیری، خمیرگیری، دامنگیری، دستگیری، روگیری، دلگیری، سربازگیری، عالمگیری، عرقگیری، غلطگیری، فالگیری، قابگیری، کره گیری، کشتی گیری، کناره گیری، گلاب گیری، گردگیری، لکه گیری، ماهی گیری، ناخن گیری، نفت گیری، رجوع به هریک از این کلمات در ردیف خود شود، و گاه در تداول عامه به جای ’گری’ به کار رود، چون: خل گیری، وحشی گیری، (از یادداشت به خط مؤلف)
حاصل مصدر است از گرفتن ولی بتنهایی به کار نمیرود بلکه در جزء دوم حاصل مصدر مرکب می آید و از آن جمله در کلمات ذیل: آبگیری، آب غوره گیری، آب میوه گیری، بنزین گیری، بهانه گیری، پاگیری، جن گیری، خانه گیری، خمیرگیری، دامنگیری، دستگیری، روگیری، دلگیری، سربازگیری، عالمگیری، عرقگیری، غلطگیری، فالگیری، قابگیری، کره گیری، کشتی گیری، کناره گیری، گلاب گیری، گردگیری، لکه گیری، ماهی گیری، ناخن گیری، نفت گیری، رجوع به هریک از این کلمات در ردیف خود شود، و گاه در تداول عامه به جای ’گری’ به کار رود، چون: خل گیری، وحشی گیری، (از یادداشت به خط مؤلف)
منسوب به میر، (ناظم الاطباء)، آنچه یا آن که منسوب به میر وامیر است، صفت و حالت و شغل و مقام میر، امیری، میر بودن، امیر بودن، ریاست، (یادداشت مؤلف)، امیری و سرداری، (آنندراج) : چاکری کردن اودر شرف از میری به ورنه چون چشم همه میران بر چاکر اوست، فرخی، گر می نوشد گدا به میری برسد ور روبهکی خورد به شیری برسد، (منسوب به خیام)، اینهمه میری و همه بندگی هست در این قالب گردندگی، نظامی، گفت میری دوست می دارم بسی تا همه من میر باشم نه کسی، عطار، گرچه از میری ورا آوازه ای است همچو درویشان مر او را کازه ای است، مولوی، ، سودبرنده در قمار، (ناظم الاطباء)
منسوب به میر، (ناظم الاطباء)، آنچه یا آن که منسوب به میر وامیر است، صفت و حالت و شغل و مقام میر، امیری، میر بودن، امیر بودن، ریاست، (یادداشت مؤلف)، امیری و سرداری، (آنندراج) : چاکری کردن اودر شرف از میری به ورنه چون چشم همه میران بر چاکر اوست، فرخی، گر می نوشد گدا به میری برسد ور روبهکی خورد به شیری برسد، (منسوب به خیام)، اینهمه میری و همه بندگی هست در این قالب گردندگی، نظامی، گفت میری دوست می دارم بسی تا همه من میر باشم نه کسی، عطار، گرچه از میری ورا آوازه ای است همچو درویشان مر او را کازه ای است، مولوی، ، سودبرنده در قمار، (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 66000 گزی جنوب رودسر، محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 406 تن است، آب آن از چشمه سار تأمین میشود، محصولات آن غلات، بنشن ولبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی ایشان شالبافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) قلعۀ گیری قلعه ای است در هندوستان که در آن قلعه سلطان مسعود بن محمود سبکتکین بوسیلۀ برادرش محمد زندانی شد و آنگاه به قتل رسید، (از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 690) (اخبار الدوله السلجوقیه ص 14)
دهی است از دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 66000 گزی جنوب رودسر، محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 406 تن است، آب آن از چشمه سار تأمین میشود، محصولات آن غلات، بنشن ولبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی ایشان شالبافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) قلعۀ گیری قلعه ای است در هندوستان که در آن قلعه سلطان مسعود بن محمود سبکتکین بوسیلۀ برادرش محمد زندانی شد و آنگاه به قتل رسید، (از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 690) (اخبار الدوله السلجوقیه ص 14)
دهی است از دهستان کران بخش مرکزی شهرستان نوشهر. واقع در 7هزارگزی باختر نوشهر متصل به چالوس دارای 210 تن سکنه. آب آن از رود خانه چالوس. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان کران بخش مرکزی شهرستان نوشهر. واقع در 7هزارگزی باختر نوشهر متصل به چالوس دارای 210 تن سکنه. آب آن از رود خانه چالوس. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
در ترکیبات بکار رود و حاصل مصدر سازد بمعانی ذیل: الف - گرفتن: آب گیری بهانه گیری خمیر گیری گردگیری. ب - آلت گرفتن و استخراج: آب میوه گیری گلابگیری. توضیح در حقیقت این کلمات بصفات مختوم به گر پیوندد
در ترکیبات بکار رود و حاصل مصدر سازد بمعانی ذیل: الف - گرفتن: آب گیری بهانه گیری خمیر گیری گردگیری. ب - آلت گرفتن و استخراج: آب میوه گیری گلابگیری. توضیح در حقیقت این کلمات بصفات مختوم به گر پیوندد