جدول جو
جدول جو

معنی مگیری - جستجوی لغت در جدول جو

مگیری(مَ)
دهی از دهستان دلگان است که در بخش بزمان شهرستان ایرانشهر واقع است و 700 تن سکنه دارد. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

حاصل مصدر است از گرفتن ولی بتنهایی به کار نمیرود بلکه در جزء دوم حاصل مصدر مرکب می آید و از آن جمله در کلمات ذیل: آبگیری، آب غوره گیری، آب میوه گیری، بنزین گیری، بهانه گیری، پاگیری، جن گیری، خانه گیری، خمیرگیری، دامنگیری، دستگیری، روگیری، دلگیری، سربازگیری، عالمگیری، عرقگیری، غلطگیری، فالگیری، قابگیری، کره گیری، کشتی گیری، کناره گیری، گلاب گیری، گردگیری، لکه گیری، ماهی گیری، ناخن گیری، نفت گیری، رجوع به هریک از این کلمات در ردیف خود شود، و گاه در تداول عامه به جای ’گری’ به کار رود، چون: خل گیری، وحشی گیری، (از یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
منسوب به میر، (ناظم الاطباء)، آنچه یا آن که منسوب به میر وامیر است،
صفت و حالت و شغل و مقام میر، امیری، میر بودن، امیر بودن، ریاست، (یادداشت مؤلف)، امیری و سرداری، (آنندراج) :
چاکری کردن اودر شرف از میری به
ورنه چون چشم همه میران بر چاکر اوست،
فرخی،
گر می نوشد گدا به میری برسد
ور روبهکی خورد به شیری برسد،
(منسوب به خیام)،
اینهمه میری و همه بندگی
هست در این قالب گردندگی،
نظامی،
گفت میری دوست می دارم بسی
تا همه من میر باشم نه کسی،
عطار،
گرچه از میری ورا آوازه ای است
همچو درویشان مر او را کازه ای است،
مولوی،
،
سودبرنده در قمار، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 66000 گزی جنوب رودسر، محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 406 تن است، آب آن از چشمه سار تأمین میشود، محصولات آن غلات، بنشن ولبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی ایشان شالبافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
قلعۀ گیری قلعه ای است در هندوستان که در آن قلعه سلطان مسعود بن محمود سبکتکین بوسیلۀ برادرش محمد زندانی شد و آنگاه به قتل رسید، (از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 690) (اخبار الدوله السلجوقیه ص 14)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان کران بخش مرکزی شهرستان نوشهر. واقع در 7هزارگزی باختر نوشهر متصل به چالوس دارای 210 تن سکنه. آب آن از رود خانه چالوس. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مُ ری ی)
منسوب است به مغیره بن سعید که خدا را به اعضا و جوارح توصیف کرده است. (از الانساب سمعانی). و رجوع به مغیره بن سعید و مغیریه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
مدیر بودن. مدیریت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مُطْ طَیْ را)
دعائی است مر کودکان را چون باران خواهند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
در ترکیبات بکار رود و حاصل مصدر سازد بمعانی ذیل: الف - گرفتن: آب گیری بهانه گیری خمیر گیری گردگیری. ب - آلت گرفتن و استخراج: آب میوه گیری گلابگیری. توضیح در حقیقت این کلمات بصفات مختوم به گر پیوندد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدیری
تصویر مدیری
در تازی نیامده سالاری مدیر بودن مدیریت: مدیری مدرسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
بشكل دراميّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
Overwhelmingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
de manière écrasante
دیکشنری فارسی به فرانسوی
واحد سطح معادل با، ۰۰۰۰ مترمربع برابر مقیاس محلی شرق مازندران.، هنگام گرفته، زمان دریافت نمودن، تحویل گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
переважно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
בצורה מוחצת
دیکشنری فارسی به عبری
جهانی شدن
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
زبردست انداز میں
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
অত্যধিকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
kwa njia ya kushinda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
ezici bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
압도적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
圧倒的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
अत्यधिक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
przytłaczająco
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
dengan sangat besar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
อย่างท่วมท้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
overweldigend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
подавляюще
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
abrumadoramente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
überwältigend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
de forma esmagadora
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
压倒性地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از به طور چشمگیری
تصویر به طور چشمگیری
in modo travolgente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی