رجل مکفن، مرد که او را نمک و شیر و نانخورش نباشد. ج، مکفنون. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : قوم مکفنون، قومی که آنان را نمک و شیر و نانخورش نباشد و عبارت لسان چنین است: قومی که پیش آنان نمک نباشد. (از اقرب الموارد)
رجل مکفن، مرد که او را نمک و شیر و نانخورش نباشد. ج، مکفنون. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : قوم مکفنون، قومی که آنان را نمک و شیر و نانخورش نباشد و عبارت لسان چنین است: قومی که پیش آنان نمک نباشد. (از اقرب الموارد)
گند زای بدبو گرداننده، در مخزن الادویه آمده: دوایی را گویند که بحرارت غریبه خود فاسد گرداند مزاج عضو را و رطوبات و ارواح آینده بسوی آن را متعفن گرداند و تمام آنرا بتحلیل برد و باقی را قابل اینکه بگردند جزو عضو نگرداند مانند زرنیخ (انتهی) هر ماده ای که موجب سلب حیات جزئی از یک بافت بشود و تولید نکروز کند
گند زای بدبو گرداننده، در مخزن الادویه آمده: دوایی را گویند که بحرارت غریبه خود فاسد گرداند مزاج عضو را و رطوبات و ارواح آینده بسوی آن را متعفن گرداند و تمام آنرا بتحلیل برد و باقی را قابل اینکه بگردند جزو عضو نگرداند مانند زرنیخ (انتهی) هر ماده ای که موجب سلب حیات جزئی از یک بافت بشود و تولید نکروز کند