- مکسر
- مکسرها، جمع واژۀ مکسر، جمعی که با تغییر شکل کلمه حاصل می شود نه با افزودن علامت های جمع مانند رجال (جمع رجل) و رسل (جمع رسول)
معنی مکسر - جستجوی لغت در جدول جو
- مکسر
- شکسته شده
- مکسر ((مُ کَ سِّ))
- شکننده
- مکسر ((مُ کَ سَّ))
- شکسته شده، درهم شکسته
- مکسر ((مَ س))
- جای شکستن، جای آزمایش چیزی، جمع مکاسر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شدنی، فراهم
پیاپی
نیرنگ باز، فریبا
گزارنده
شکسته شدن، خرد شدن
امکان پذیر، ممکن، شدنی
تنگ دل، ملول، آزرده، تیره
مکدر شدن: تنگ دل شدن، اندوهگین شدن، تیره و تار شدن
مکدر کردن: تنگ دل کردن، اندوهگین کردن، تیره و تار کردن
مکدر شدن: تنگ دل شدن، اندوهگین شدن، تیره و تار شدن
مکدر کردن: تنگ دل کردن، اندوهگین کردن، تیره و تار کردن
توانگر، مال دار، بسیار مال
کسب و پیشه، آنچه از کسب به دست آید
یک باره، یک بارگی، همه، همگی، سراسر
چیزی که سکر و مستی بیاورد، مستی آور
تکرار شده، دوباره انجام شده، بازگوشده
اذان گوینده در نماز جماعت، تکبیر گوینده
شکسته شدن، درهم شکسته شدن، خرد شدن، شکستگی
شکسته، مقابل درست، خرد شده، قطعه قطعه شده، ویژگی آنکه بر اثر بیماری یا اندوه شادابی و جوانی خود را از دست داده باشد، آزرده، ناراحت، غمگین، در هنر در خوش نویسی، یکی از خط های فارسی، برگرفته از خط نستعلیق که دارای انحنا و پیوستگی می باشد و در نامه نگاری ها به کار می رفته است، در موسیقی گوشه ای در آواز بیات ترک از ملحقات دستگاه ماهور، شرمگین، خجل
شکسته، مقابل درست، خرد شده، قطعه قطعه شده، ویژگی آنکه بر اثر بیماری یا اندوه شادابی و جوانی خود را از دست داده باشد، آزرده، ناراحت، غمگین، در هنر در خوش نویسی، یکی از خط های فارسی، برگرفته از خط نستعلیق که دارای انحنا و پیوستگی می باشد و در نامه نگاری ها به کار می رفته است، در موسیقی گوشه ای در آواز بیات ترک از ملحقات دستگاه ماهور، شرمگین، خجل
بسیار مکر کننده، پرمکر، حیله گر، فریب دهنده
مرد نیکوکاری که نسبت به او ناسپاسی شده، کافر خوانده شده
کلمه ای که دارای حرکت کسره باشد، کسره داده شده، شکسته شده
کسی که معنی سخنی را بیان کند، کسی که مطلبی را شرح وبسط می دهد، تفسیر کننده
شکننده، شکسته شونده شکسته شونده، وزن غیرسالم مقابل صحیح: مقصود اصلی از این علم معرفت اجناس شعر و شناختن صحیح و متکسر اوزان است
درون آزرده، خوار
آنچه سبب مستی شود، مست کننده
تنگدست، نیازمند
بیان و تفسیر کننده، شرح نماینده، تاویل کننده، بیان کننده، شارح، مبین
جاهای شکست، مواضع شکست
بسیار فریبنده، و پر مکر و پر حیله و غدار
پالان شتر پر فریب
ناسپاس کرده شده، تکفیر شده، کافر خوانده
شکسته شده