جدول جو
جدول جو

معنی مکسحه - جستجوی لغت در جدول جو

مکسحه
(مِ سَ حَ)
جای روب. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جاروب. مکسح. (ناظم الاطباء). جارو. ج، مکاسح. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، برف روب. (دهار). بیل برف روب. (منتهی الارب) (آنندراج). پاروب و بیل برف روب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مکسحه
جاروب
تصویری از مکسحه
تصویر مکسحه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ حَ)
مؤنث ماسح. (اقرب الموارد). رجوع به ماسح شود، شانه کننده و زن مشاطه. (ناظم الاطباء). ماشطه. ج، مواسح. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ظَرْیْ)
سخت نوشیدن با هم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سخت دشمنی ورزیدن با یکدیگر. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَشْ شَ حَ)
ابل مکشحه، شتر مبتلا به بیماری کشح. (از اقرب الموارد). و رجوع به مکشوح (معنی دوم) شود
لغت نامه دهخدا
(مُ کَسْ سَ رَ)
تأنیت مکسر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مکسر شود، ذراع مکسره، ذراعی در ذراعی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مَ سِ بَ)
مکسبه. مکسب. کسب.
- مکسبه کوش، آن که جهد و کوشش او در کسب مال و حطام دنیوی باشد. (فرهنگ نوادر لغات دیوان شمس چ فروزانفر) :
چو در آن حلقه بگنجی ز بر معدن و گنجی
هوس کسب بیفتد ز دل مکسبه کوشت.
مولوی (فرهنگ نوادر لغات ایضاً)
مکسب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کسب. اکتساب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مکسب (معنی دوم) شود
لغت نامه دهخدا
(مِ سَ حَ)
ماله یعنی چیزی که بدان چیز دیگر را بمالند. (آنندراج) ، گل مالۀ معماران. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، مالۀ جولا. (مهذب الاسماء). غرواشه. (دهار) ، دستار روی خشک کننده. (یادداشت لغت نامه). رومال. و رجوع به دستار شود
لغت نامه دهخدا
(مَ حَ)
اسم المره است مصدر مسح را. (از اقرب الموارد). یک مالش. یک بار مسح کردن. رجوع به مسح شود، اندک. و اثر اندک که از لمس کردن دست نمناک بر روی جسم میماند، و از آن جمله است که گویند: علیه مسحه من جمال أو هزال، یعنی اندکی از آن. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مِ سَ)
جای روب. مکسحه، پاروب وبیل برف روب. (ناظم الاطباء). و رجوع به مکسحه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ کَسْ سَ)
برکنده پوست. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پوست برکنده وهموار کرده. گویند: عود مکسح. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مکسبه
تصویر مکسبه
در آمد
فرهنگ لغت هوشیار