جدول جو
جدول جو

معنی مکردس - جستجوی لغت در جدول جو

مکردس(مُ کَ دَ)
مرد دستها و پایها به هم چسبیده. (منتهی الارب) (آنندراج). دست و پایها به هم بسته. (ناظم الاطباء) ، درهم اندام. (منتهی الارب) (آنندراج). گرد و درهم اندام. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ جان ن)
فراهم آمدن اندامها و درترنجیده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). انقباض و فراهم آمدن بعضی چیزی بر بعضی. (از اقرب الموارد). باهم آمدن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَدْ دِ)
فرودافتنده. (آنندراج). فروافتاده در چاه. (ناظم الاطباء). و رجوع به تردس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَ دِ)
اندامها که فراهم آید و ترنجیده شود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ورترنجیده و اندام فراهم آمده. (ناظم الاطباء). رجوع به تکردس شود، مانا به دمب پرستوک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ کَ)
آن که مادرانش پرستار بوده باشند. (مهذب الاسماء). آن که مادران او داهان بوده باشند یا از مادران او دوداه باشند یا سه یا مادر پدر او و مادر مادرش و مادر مادر او و مادر مادر پدری وی داهان باشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). کسی که از داهان زاییده شده و مادران وی کنیز باشند. (ناظم الاطباء) ، اسیر و بندی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ دَ)
خوار و حقیر و خرد کننده خود را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ بَ)
گردسر. (منتهی الارب) (آنندراج). رجل مکربس الرأس، مرد گردسر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ دَ)
صدر مفردس، سینۀ فراخ. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ دَ)
سنگ کوب. (منتهی الارب). کلوخ کوب. (مهذب الاسماء). مرداس. (متن اللغه) (اقرب الموارد). رجوع به مرداس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ کَرْ رَ)
جوان کوتاه بالا پرگوشت. (منتهی الارب) (آنندراج). کوتاه بالای فربه پرگوشت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا