جدول جو
جدول جو

معنی مکافاءه - جستجوی لغت در جدول جو

مکافاءه
(ظَ لِ)
پاداش دادن. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). پاداش دادن کسی را. کفاء. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکافات و مکافاه شود، مانستن به کسی و مراقبه و نگاهبانی نمودن او را. (از منتهی الارب). مانا شدن به کسی و مراقبت نمودن از او و برابری کردن با او. (از ناظم الاطباء). همانند کسی شدن و با او برابری کردن و نظیر وی گردیدن ورقابت و مقابله کردن. (از اقرب الموارد) ، دور کردن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، برابر ایستادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، باهم پی در پی نیزه زدن و گویند: کافأبین فارسین برمحه، ای طعن هذا ثم هذا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نحر کردن کسی پی در پی دو شتر را با هم و بلافاصله گویی که خواهدآن دو را در آن واحد ذبح کند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شُ مُوو)
مدارا کردن با کسی. (از متن اللغه) (از ناظم الاطباء) ، وداد و دوستی ورزیدن در معامله. (از متن اللغه). دوستانه و با سازواری معامله کردن: رافأه فی البیع، حاباه فیه و داراه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
از ’خ س ء’، با هم سنگ اندازی کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
از ’خ ب ء’، چیستان پرسیدن از یکدیگر. خابأته ماکذا، چیستان گفتم او را تا در غلط افکنم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ لَ کَ)
از ’ب وء’، کشتن قاتل را بجای قتیل پس برابر ساختن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ فا)
انبوهی کردن. زحمت دادن. (صراح) (منتهی الارب). مزاحمه. دک. (متن اللغه). گرد آمدن قوم بر کسی. (صراح) (منتهی الارب) ، انبوه شدن دیون بر کسی. (از متن اللغه). زیاد شدن قرض ها
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مداراه. رجوع به مداراه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
پرهیز کردن و ترسیدن از کسی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، نگریستن کسی را. (از منتهی الارب). مراقبت کردن. پاییدن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، نگاه داشتن و نگاهبانی کسی کردن. (از منتهی الارب). حراست کردن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
از ’ش ط ء’، همدیگر بر کنار رودبار و مانند آن رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ سَ)
با یکدیگر فحش گفتن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (ناظم الاطباء). بد زبانی با یکدیگر کردن. مفاحشه. با یکدیگر فحش گفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ)
برابری و نبرد نمودن. (آنندراج). معارضه کردن و پیشی گرفتن. (از ناظم الاطباء) ، صلاح کردن با زن خود بر جدائی. (آنندراج). مفارقت کردن و از وی جدا شدن. مصالحه کردن با زن بر جدائی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ مَ)
از ’ج ی ٔ’، نبرد کردن کسی را درآمدن، مقابل وموافق شدن. جیاء. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مکافات در فارسی: شیان (جزا و مکافات باشد) برو تازه شد کینه ورزیان بکردندش از هر چه کرد او شیان (ابو شکور) سزا، رنج مکاکفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
خبيثٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
Deviously
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
de manière rusée
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
in modo astuto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
de maneira astuta
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
listig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
chytrze
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
хитро
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
хитро
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
sluw
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
de manera astuta
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
চালাকি করে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
चालाकी से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
چالبازانہ طریقے سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
อย่างเจ้าเล่ห์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
kwa ujanja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
狡猾に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
狡猾地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
교활하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
hileli bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
dengan cara licik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مکارانه
تصویر مکارانه
ערמומי
دیکشنری فارسی به عبری