- مکار
- نیرنگ باز، فریبا
معنی مکار - جستجوی لغت در جدول جو
- مکار
- بسیار مکر کننده، پرمکر، حیله گر، فریب دهنده
- مکار
- بسیار فریبنده، و پر مکر و پر حیله و غدار
- مکار ((مَ کّ))
- پر مکر، پرحیله
- مکار
- Cunning
- مکار
- astuto
- مکار
- listig
- مکار
- chytry
- مکار
- хитрый
- مکار
- хитрий
- مکار
- astuto
- مکار
- astuto
- مکار
- चालाक
- مکار
- ערמומי
- مکار
- เจ้าเล่ห์
- مکار
- চালাক
- مکار
- مكّارٌ
- مکار
- چالباز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زشتی، زشت بودن، بدگلی
بازاری که هر سال به مدت چند روز در یک کشور تشکیل شود و از کشورهای دیگر کالاهایی برای فروش به آن بازار بیاورند
کنایه از جای بی نظم و شلوغ
کنایه از جای بی نظم و شلوغ
کسی که چهار پا کرایه می دهد، چاروادار
مکرمت ها، بزرگی ها، کرم ها، جوانمردی ها، جمع واژۀ مکرمت
فریبندگی، حیله گری
رنجها و سختیها و ناخوشی ها
نوازشها و بزرگواریها، نیکی ها و خوبیها